خوش آمدید

ساخت وبلاگ

امکانات وب

-->-->-->

كد موسيقي براي وبلاگ

-->-->-->

سخنان حضرت علی (ع)


 روش زندگي با مردم : با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوي شما آيند. 



روش برخورد با دشمن: اگر بر دشمنت دست يافتي، بخشيدن او را شكرانة پيروزي قرار ده. 



آيين دوست يابي : 
ناتوان ترين مردم كسي است كه در دوست يابي ناتوان است، و از او ناتوان تر آن كه دوستان خود را از دست بدهد.

 


روش استفادة از نعمت ها : چون نشانه هاي نعمت پروردگار آشكار شد، با ناسپاسي نعمت ها را از خود دور نسازيد. 



روش ياري كردن مردم :از 
كفارة گناهان بزرگ، به فرياد مردم رسيدن، و آرام كردن مصيبت ديدگان است.



ترس از خدا در فزوني نعمت ها : اي فرزند آدم ! زماني كه خدا را مي بيني كه انواع نعمت ها را به تو مي رساند تو در حالي كه معصيت كاري، بترس.(حكمت 25)



اعتدال در بخشش و حسابرسي : 
بخشنده باش اما زياده روي نكن، در زندگي حسابگر باش اما سخت گير مباش. 



ضرورت ترك آداب جاهلي : (در سر راه صفين دهقانان شهر انبار تا امام را ديدند پياده شده، و پيشاپيش آن حضرت مي دويدند. فرمود: چرا چنين مي كنيد؟ گفتند: عادتي است كه پادشاهان خود را احترام مي كرديم، فرمود: )به خدا سوگند ! كه اميران شما از اين كار سودي نبردند، و شما در دنيا با آن خود را به زحمت مي افكنيد و در آخرت دچار رنج و زحمت مي گرديد، و چه زيانبار است رنجي كه عذاب در پي آن باشد، و چه سودمند است آسايشي كه با آن، امان از آتش جهنم باشد.

 


ارزش ها و آداب معاشرت با مردم : به 
فرزندش امام حسن فرمود: پسرم ! چهار چيز از من ياد گير (در خوبي ها)، و چهار چيز به خاطر بسپار (هشدارها)، كه تا به آنها عمل مي كني زيان نبيني:



الف- خوبي ها

1- همانا ارزشمند ترين بي نيازي عقل است، 2- و بزرگ ترين فقر بي خردي است، 3- و ترسناك ترين تنهايي خود پسندي است، 4- و گرامي ترين ارزش خانوادگي، اخلاق نيكوست.



ب- هشدارها

1- پسرم ! از دوستي با احمق بپرهيز، چرا كه مي خواهد به تو نفعي رساند اما دچار زيانت مي كند.



2- از دوستي با بخيل بپرهيز، زيرا آنچه را كه سخت به آن نياز داري از تو دريغ مي دارد.



3- و از دوستي با بدكار بپرهيز، كه با اندك بهايي تو را مي فروشد.



4- و از دوستي با دروغگو بپرهيز، كه او به سراب ماند، دور را به تو نزديك، و نزديك را دور مي نماياند.

 



جايگاه واجبات و مستحبات : عمل مستحب انسان را به خدا نزديك نمي گرداند اگر به واجب زيان رساند.

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : سخنان حضرت علی (ع), نویسنده : محمد am-an بازدید : 172 تاريخ : شنبه 6 / 8 ساعت: 2:08

 

اسلام در اروپا چگونه است؟

 

خصومت تاریخى میان قسمت‏هاى غربى و شرقى اروپا، در سنت‏هاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى متباین که حتى تا

زمان حال ادامه یافته، انعکاس یافته است و بر تباینات میان شرق و غرب اروپا تاثیر به سزایی داشته است. رشد و توسعه در یک قسمت از اروپا اغلب همراه با افول و تخریب در قسمت‏هاى دیگر بود. در طى اواخر قرون وسطى، قدرت‏هاى مسیحى غربى در حال فتح مجدد آخرین سرزمین‏هاى مسلمانان در اسپانیا و حوزه مدیترانه بودند. در طى قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، آنها آخرین آثار اسلام در غرب را ریشه‏کن کردند. در این زمان، ترک‏ها خود را آماده فتح قسطنطنیه (۱۴۵۳) و پیشرفت‏به سمت مناطقى از اروپاى جنوب شرقى، دولت‏هاى جدید بالکان مى‏کردند. به هر حال با خلع سلاح امپراتورى عثمانى، تسلط قوانین کمونسیتى و احیاى مجدد ملى‏گرایى باعث اضمحلال اسلام اروپایى جنوب شرق گردید و بیشتر میراث و زیربناى قدیمى خود را از بین برد و اروپاى غربى درهاى خود را به روى جمعیت‏هایى از مهاجرین و پناهندگان مسلمان گشود. گروههاى عمده‏اى از مسلمانان در حال حاضر در تمام کشورهاى اروپاى غربى حضور دارند.

ادوار و گروهها در تاریخ اسلام اروپا

تاریخ پیش از عصر مدرن اسلام در اروپاى غربى، شامل دو قسمت مى‏شود. قسمت اول، از قرن هشتم تا پایان قرن پانزدهم در سرزمین‏هایى مى‏باشد که تحت‏سلطه مسلمانان بودند; جایى که اسلام یک موقعیت اکثریتى را دربرمى‏گرفت. جداى از اسپانیاى مسلمان، این موردى بود که نمود خود را در طى دوره‏هاى متعددى در چند جزیره حوزه مدیترانه و ناحیه‏هاى کوچکى که در جنوب فرانسه و جنوب ایتالیا واقع بودند، نشان مى‏داد. قسمت دوم، راجع به تاریخى از اسلام مى‏شود که در آن مسلمانان در اقلیت واقع شده‏اند و این قضیه از حدود قرن نهم شروع مى‏شود، وقتى که حکمرانان مسیحى، مخصوصا در شبه جزیره ایبریا (Peninsula Iberian) تصمیم گرفتند تا دیگر به اعدام اسرا مبادرت نورزند و در عوض، آنان را به عنوان برده فروخته و یا به استخدام خود در آوردند. از اواخر قرن یازدهم، پدیده اجتماعى برده‏هاى مسلمان در سرزمینهاى مسیحى بطور قابل توجهى رو به اهمیت نهاد، خصوصا در شبه جزیره ایبریا، ایتالیا، جنوب فرانسه، سیسیل و جزایر بالاریک (Balearic) . در این برهه از تاریخ، مسلمانان این مناطق تحت فشار مضاعف جامعه و کلیسا براى گرویدن آنها به مسیحیت و استحاله در جامعه خود بودند.

براى بعضى از پادشاهى‏هاى شبه جزیره ایبریا، دوره از قرن دوازدهم تا شانزدهم استثنایى در این زمینه مى‏باشد. وقتى که سرزمین‏هاى وسیعى از اسپانیاى مسلمان، توسط پادشاهان مسیحى دوباره فتح گردید، با وجود اعتراضات همیشگى کلیساى کاتولیک، آزادى و حمایت مذهبى به جمعیت‏هاى مسلمان محلى داده شد. اما بعد از سقوط گرانادا ( Granada) (1492)، این جمعیت‏ها به زور تعمید داده شدند و سرانجام در اوایل قرن هفدهم، با داغ و نشان “رافضیان علاج ناپذیرى” که بر آنها نام مى‏نهادند، عمدتا آنها را به آفریقاى شمالى مى‏راندند. با این حال، این کار باعث پایان‏یافتن پدیده بردگان مسلمان نگردید. حضور آنها در کشورهاى اروپایى اطراف حوزه مدیترانه، بدون هیچ‏گونه وقفه‏اى، تا قرن نوزدهم به ثبت رسیده است. فقط دوره روشنفکرى که به دنبال انقلاب فرانسه بوجود آمد، بیانیه آزادى مذهبى به عنوان حقى از حقوق جهانى بشر و لغو برده‏دارى، بوجود آورنده شرایط لازم براى عصر مدرن در اسلام اروپاى غربى بود.

در اواخر قرن بیستم، حدود ۱۸ میلیون مسلمان در اروپا با تقریب‏۹ میلیون در اروپاى غربى و۹ میلیون در اروپاى شرقى وجود دارند. علاوه براین، جمعیت‏هاى کوچکى از چندهزار نفر مسلمان در مجارستان و فنلاند زندگى مى‏کنند. مسلمانان مجارستان از نسل‏هاى تاتار و مهاجرین کریمه‏اى (Crimean) مى‏باشند که به ترتیب در قرون چهارده و پانزده و قرون هفده و هیجده به این کشور آمدند. جمعیت مسلمانان فنلاند شامل مردمى از ریشه ترک تاتار ( Turko-Tatar) از مناطق ایدل اورال (Idel Ural) و ولگا (Volga) مى‏باشند که عمدتا بعد از انقلاب کمونیستى‏۱۹۱۷ به این کشور آمدند.

تعداد زیادى از مسلمانان با ریشه اروپایى، عمدتا در میان جمعیت دولت‏هاى بالکان دیده مى‏شوند. آنان از نسل گروههاى مختلفى که در زمان حکمرانى عثمانى‏ها به دین اسلام مشرف شدند و همچنین از نسل گروههاى مسلمانى از لحاظ ریشه غیراروپایى، مخصوصا ترک‏ها مى‏باشند. در نظر تاریخ درازمدتى که داشته‏اند، شامل بسیارى از این گروهها از هر زمینه اجتماعى مى‏شوند که در میان آنها مى‏توان به نخبگان مذهبى، فکرى، هنرى و تجارى اشاره کرد. با این حال، در اروپاى غربى شاهد تنوع اجتماعى بسیار کمترى در اسلام هستیم. در اصل اسلام هنوز دین مهاجرین، با درصد بالایى از کارگران آموزش ندیده، تعداد کمى از بازرگانان و کارمندانى از طبقه پایینتر را شامل مى‏گردد و فاقد یک دین پرورش یافته و رهبرى معنوى است. عامل مهم دیگرى که در تعیین وضعیت اجتماعى – قضایى آنها نقش بازى مى‏کند، این حقیقت است که تعدادى از آنها هنوز هم ملیت دولت اروپاى غربى را که در آنجا زندگى مى‏کنند، بدست نیاورده‏اند. بنظر مى‏رسد که احتمالا فرآیند قبول تابعیت، چنددهه بیشتر طول مى‏کشد تا بطور کامل تکمیل گردد.

گروندگان به اسلام را مى‏توان در همه کشورهاى اروپاى غربى یافت، اما تعداد آنها بسیار کم است. برجسته‏ترین آن، از طریق ازدواج زنان با مسلمانان بوجود آمده که عملا یک نقش پیشروى در پایه‏ریزى سازمان‏هاى زنان مسلمان – که از همه گروههاى قومى مسلمان عضو مى‏پذیرد – دارا مى‏باشد. تعداد گروندگان مرد خیلى کمتر است، با این حال نقش مهمى در فرآیندهاى مذاکره و ارتباطات متقابل فرهنگى میان گروههاى مسلمان از یک طرف و دولت‏ها و جوامع اروپاى غربى از طرف دیگر بازى مى‏کنند. بعضى از آنها به عنوان محقق و نویسنده هم در غرب و هم در جهان اسلام معرفى شده‏اند. از میان آنها مى‏توان از روزنامه نگار اتریشى آقاى لئوپلدوایس، محمد اسد که قبل از جنگ جهانى دوم به دین اسلام مشرف شد و از فیلسوف فرانسوى آقاى روژه گارودى نام برد. اندلس اسپانیا تنها منطقه در اروپا مى‏باشد که در آن، گروندگان مرد به اسلام قابل توجه مى‏باشد و این منطقه تحت تاثیر نوع خاصى از منطقه‏گرایى قرار گرفته است. از این طریق، تنها منطقه‏اى در اروپا مى‏باشد که در آن مى‏توان تشرف به اسلام را به عنوان بازیافتى از هویتى که در طى چندین عصر تحت فشار بوده است، تجربه نمود. (بعضى از آفریقایى – آمریکایى‏ها در ایالات متحده به شیوه مشابهى ادعا مى‏کنند که بازگشت آنها به اسلام بازگشتى به دین اولیه آنها مى‏باشد.)

مهاجرین مسلمان در اروپاى غربى را مى‏توان به سه گروه دسته‏بندى کرد: اولین گروه از آنها شامل ساکنانى مى‏شود که از مستعمرات پیشین بدانجا آمده‏اند. در میان آنها مى‏توان از گروههایى یاد کرد که رابطه تنگاتنگى با ارتش‏هاى استعمارى اروپایى داشته‏اند و در زمان استعمارزدایى ترجیح دادند که کشور خود را ترک گویند. براى نمونه مى‏توان از سربازان سابق الجزایرى و ملوکان و خانواده آنها در فرانسه و هلند یاد کرد. دیگرانى را که مى‏توان در این دسته جاى داد، عبارت از مردمى هستند که به عنوان مهاجر در مسعتمرات سابق اقامت گزیده‏اند، جایى که آنها جوامع خود را به عنوان اقلیت‏هاى قومى بنا نهاده‏اند. اقامت آنها در اروپا نتیجه‏اى از مهاجرت دوم آنها بود که عمدتا با توجه به دلایل اجتماعى – اقتصادى و سیاسى صورت پذیرفته است. در میان آنها بسیارى از کارگران حرفه‏اى، بازرگانان و کارمندان دیده مى‏شوند. براى نمونه مى‏توان از هندى‏هایى که از آفریقاى شرقى آمده بودند و مهاجرین سورینامى (Suriname) که در انگلستان و هلند هستند، نام برد.

دسته دوم مهاجرین مسلمان عمدتا شامل کارگران آموزش ندیده و خانواده آنها مى‏شود. آنها از کشورهاى اطراف حوزه مدیترانه، شبه قاره هند و پاکستان و دیگر کشورهاى مسلمان در خاور دور و نزدیک مهاجرت کرده‏اند. شروع اولیه این فرایند، مهاجرت به طرف فرانسه و انگلستان بوده است که قبل از جنگ جهانى دوم به منصه ظهور رسید، ولى در دیگر کشورها عمدتا محدود به اواخر دهه ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ مى‏باشد. مخصوصا از اواخر دهه ۱۹۷۰ به بعد، فرآیند اتحاد بخشى مجدد به خانواده – که مبنایى براى نهادینه کردن زیرساخت مذهبى بود – شروع شده بود.

در بعضى کشورها گروههایى از یک قوم یا منطقه جغرافیایى ویژه، ریشه در اکثریت‏ساکنین مسلمان دارند. این موردى است که مى‏توان براى مهاجرین از مغرب و آفریقاى غربى در فرانسه، اسپانیا، ایتالیا و بلژیک و براى مسلمانان مهاجر از شبه قاره هند، پاکستان در انگلستان مثال آورد. در مقایسه با جوامعى که در آنها زندگى مى‏کنند، تحرک اجتماعى در میان نسل‏هاى دوم و سوم این گروهها خیلى محدود باقى مانده است. درصد بیکارى در میان آنها بصورت بااهمیتى، از گروههاى خودرو بالاتر است.

جریان اخیر مهاجرین مسلمان شامل پناهندگان سیاسى از کشورهاى گوناگونى مى‏شود. درصد مهمى از آنها وجود دارند که به شیوه‏هاى گوناگون، به تحصیلات بالاتر (غیرمذهبى) مثل دانشگاهها راه پیدا کرده‏اند. بسیارى از آنها دیدگاه سکولارى دارند و تاکنون نیز هیچ جامعه مسلمانى با یک رهبرى ویژه پایه‏ریزى نکرده‏اند. با این حال، آنها نقش مهمى در فعالیت‏هاى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى در یک زمینه جامعترى را به عهده دارند. با توجه به سیاست‏هاى دولتى موجود، تمرکز پناهندگان از کشورهاى بخصوصى را مى‏توان در دولت‏هاى معینى یافت. بطور مثال، جوامع ایرانى مهمى در ایتالیا و سوئد بنا نهاده شده‏اند.

زیر ساخت مذهبى

بر خلاف زیرساخت مذهبى موجود در میان مسلمانان اروپاى جنوب شرقى، تاریخ معاصر اسلام در اروپاى غربى نشانگر نمونه‏هایى از جوامع محلى مى‏باشد که از مرحله اولیه ملاقات در نمازخانه، بطرف مرحله پیشرفته‏تر تاسیس یک مسجد و تعیین یک امام حرکت کرده‏اند. در روزهاى اول، گروههاى پراکنده عبادت‏کنندگان اغلب منازلى را بصورت موقتى اجاره مى‏کردند. بعدها، راه حلهاى دائمى‏ترى در این زمینه پیدا شد. در مرحله اولیه، اتباع غیر مسلمان، مخصوصا اعضاى کلیسا نقش برجسته‏اى در نخستین قدم‏هاى نهادینه کردن مذهب داشته‏اند. در مرحله دوم، قدم‏هاى نخستین توسط رهبران غیررسمى جوامع مربوطه برداشته شد. سرانجام، تاسیس مساجد توسط گروههایى به انجام رسید که با سازمان‏هاى اسلامى در سطح ملى یا بین‏المللى در ارتباط بودند.

در مجموع، مساجد دراروپاى غربى در زمینه تک قومیتى و تک فرقه‏اى بنیان نهاده شده‏اند. با استثنائات نادرى، شاهد مکان‏هاى عبادى چند قومیتى و چند فرقه‏اى هستیم که در شهرستان‏ها و روستاهاى کوچکترى در حال تاسیس هستند که بیشتر از یک نمازخانه یا مسجد ندارند. در شهرستان‏هایى که در آنها دو مسجد یا نمازخانه وجود دارد، معمولا شاهد تقسیمى از مسلمانان در امتداد خطوط فکرى قومى هستیم. در اجتماعات بزرگتر، امکان تقسیم‏بندى بزرگتر بر مبناى فرقه‏هاى موجود در داخل یک گروه قومى وجود دارد. این قضیه را عموما در شهرستان‏هایى مشاهده مى‏کنیم که داراى سه مسجد یا بیشتر هستند.

به موازات پیشرفت‏هایى که بدان اشاره شد، شاهد افزایش در ابعاد عملکردى این نهادهاى مذهبى محلى نیز هستیم. در اوایل کار، وظیفه این نوع نهادگرایى اسلامى توجه به نیازهاى مردم در زمینه خدمات مذهبى بود. از لحاظ منطقى، پایه‏ریزى این عبادتگاهها که مسلمانان پراکنده از هم را در نماز به هم مى‏رساند، متضمن ایجاد مکان‏هاى اجتماعى و شبکه‏اى بر مبناى یک هویت مذهبى مشترک بود. وظیفه‏اى که در زمره این وظایف مذهبى و اجتماعى قرار مى‏گیرد، فراهم ساختن وسایل تحصیلات مذهبى اولیه براى فرزندان این گروهها مى‏باشد. این وظیفه مخصوصا در زمینه برنامه‏هاى اتحاد بخشى مجدد به نهاد خانواده رسمى به انجام مى‏رسد. در بسیارى از موارد، آموزش اولیه مذهبى که توسط این گروهها به انجام مى‏رسید، توسط داوطلبنان ماهر و ورزیده‏اى تعلیم داده مى‏شد. با این حال، بهترین راه براى جامه عمل پوشاندن به این نیازها، تعیین یک امام بود که جداى از وظایف و خدمات دینى او در طول روز، وظیفه دیگرى را نیز به عنوان معلم بچه‏ها تقبل کند. مساجد تبدیل به مهمترین مراکز تحصیلى اسلامى در اروپاى غربى شده‏اند، جایى که با یک تخمین ۱۵ درصدى، تمام بچه‏ها با زمینه اسلامى، به تدریج تعالیم مذهبى را دریافت مى‏دارند. نقش مشابهى از طریق مساجد اروپاى جنوب‏شرقى (به استثناى یونان) به اجرا درآمد، جایى که در طول دوره کمونیستى، هیچ اتاقى براى مدارس اسلامى ابتدایى که توسط دولت‏به رسمیت‏شناخته شده بودند، باقى نمانده بود.

پیشرفت در زندگى اجتماعى که از طریق مساجد تشویق مى‏شد، نقش مرکزى آنها را بالا برد. در کشورهایى که اصل و نسب مسلمانان به آن کشورها باز مى‏گشت، بسیارى از مسلمانان از لحاظ فرهنگى، به تعریف نهادهایى پرداختند که جداى از مساجد وجود داشتند. با این حال، این نهادها، در کشورهاى میزبان وجود نداشتند. دادن بعضى از وظایف این زیر ساخت‏هاى غایب به مساجد در اروپاى غربى یک راه حل ساختارى بود; چرا که با انجام این کار، به حفظ و نگهدارى مساجد از طریق حمایت‏هاى مادى بیشترى کمک مى‏شد و از آن طریق، به حیات امت اسلامى هم کمک مى‏شد. این قضیه در هر نوع فعالیتى در رشته‏هاى تحصیلى، ورزشى و تفریحى، در میان دیگران نتیجه داد و جایگزینى بود براى الگوهاى رفتارى جوانان که اسلام آنان را مردود شناخته بود.

در نتیجه ساختمان‏هاى مساجد در اروپاى غربى، براى انواع جشن‏ها و مراسم رنگارنگ مذهبى استفاده مى‏شد که معمولا در داخل یا محدوده ساختمان‏هاى مساجد در کشورهاى مسلمان، این کارها مثل جشن‏هاى ازدواج، ختنه‏سوران و مراسم عزادارى انجام نمى‏پذیرد. علاوه بر این، مغازه‏هاى متصل به بسیارى از مساجد وجود دارند که سازمان‏هاى اسلامى مالک آنها بوده و در آنها، به فروش لوازم و کالاهاى مذهبى (مثل کتاب) و محصولات کشورهاى مسلمان مى‏پردازند.

سرپرستى اکثر مساجد در دست‏یک هیات رئیسه مى‏باشد. اعضاى این هیات معمولا در زمینه مراقبت از منافع مالى و حفظ و نگهدارى مسجد فعالیت دارند. گرچه ترتیبات خاصى توسط کشورى که اصالتا بدان تعلق دارند، اتخاذ مى‏گردد، با این وجود، امام مسجد توسط این هیات تعیین مى‏گردد. وظایف این هیات هم داخلى و هم خارجى است. وظایفى که مربوطه به امام مسجد مى‏شود، عمدتا مربوط به آموزش تعالیم و معلومات ارزش‏هاى مذهبى مى‏باشد. اعضاى این هیات باید توانایى مدیریت مسجد و برقرارى ارتباط و مذاکره با جامعه غیرمسلمان اطراف خود را داشته باشند. براى نیل به این اهداف، این افراد باید زبان کشور میزبان را به خوبى دانسته و در مورد حقوق و آداب و رسوم اجتماعى آن کشور، اطلاعات لازم و توانایى لازم و کافى داشته باشند.

از طرف دیگر، امام‏هاى مساجد به ندرت داراى توانایى در ایجاد ارتباطات فرهنگى دوجانبه مى‏باشند. تعدادى از آنها در غیاب تعداد کارآمدى از افرادى در اروپاى غربى که براى این کار شایسته و مناسب باشند، اخیرا از کشور مبدا به خدمت گرفته شده‏اند. با سپردن خدمات نیایشى روزانه در مسجد، مشاوره مذهبى با افراد عضو در گروه آنها، تحصیلات مذهبى اولیه فرزندان این گروه و انجام وظایف تشریفاتى (و برگزارى مراسم) در مقتضیات گوناگون مهمى در زندگى افراد و خانواده‏ها، مى‏توان گفت که امامان، متولیان اصلى ارزش‏هاى فرهنگى و مخصوصا مذهبى کشورهاى مبدا هستند.

در غیاب زیرساخت اجتماعى کشورهاى مبدا (خانواده، آشنایان و غیره) ، عملکرد امام گروه مسجدى بطور قابل ملاحظه‏اى در اروپاى غربى افزایش یافته است. وظایف پیشوایى در مشاوره روحانى و ملاحظات اجتماعى که شامل ملاقات با اعضاى گروه در بیمارستان‏ها و زندان‏ها نیز مى‏شود، مواردى هستند که در این بحث جاى مى‏گیرند. تشابهات بسیار مهمى بین وظایف یک امام در اروپایى غربى و همکاران مسیحى و یهودى اویعنى کشیشان و خاخام‏ها وجود دارد. به عنوان یک نتیجه‏گیرى منطقى، حکومت‏ها و دادگاهها نیز درجهت معرفى امامان به عنوان روحانیون بر مى‏آمدند که همان کارهایى را انجام مى‏دهند که یک روحانى مسیحى یا یهودى به انجام مى‏رساند. در کشورهایى مثل بلژیک و اسپانیا که اسلام رسما از طرف دولت‏به رسمیت‏شناخته شده است، این دیدگاه بصورت واضح و مبرهنى قانونى شده است. در دیگر کشورها، همین نقطه نظر بصورت مهمى در سیاست‏هاى قضایى و حکومتى اظهار شده است. در هلند، برابرى قضایى کشیشان، خاخام‏ها، امامان، روحانیون هندو، موعظه‏گران روحانى، با راى رسمى دادگاه عالى به تصویب رسید.

در تمام کشورهاى اروپایى غربى، اجتماعات مسلمانان بطور روزافزونى احساس مى‏کنند که براى تربیت امامان نیاز به ایجاد مراکز تحصیلى منطبق با خودشان را دارند. این فرآیند از طریق بحث‏هاى عمومى و سیاست‏هاى حکومت مبنى بر دادن بهاى بیشتر به پایه‏ریزى چنین امکاناتى در خود اروپاى غربى تشویق شده است. جداى از نیاز به مسائل دینى، با ارائه پست‏هاى غیرمترقبه به امامان، چالش‏هاى جدید تحصیلى بوجود آمده است که این پست‏ها در برگیرنده این مساله است که آیا امامان نیز باید همتراز با کشیشان و خاخام‏هایى باشند که از طرف دولت در ارتش، بیمارستان و زندان‏هاى اروپاى غربى گمارده شده‏اند و هنوز هم در واقع امر، نیاز به آموزش‏هاى اضافى دارند تا بتوانند از عهده وظایف غیرسنتى خود نیز برآیند. تشکیل سمینارهاى دینى اسلامى، به یقین، قدمى در راه حرکت‏هاى بزرگ تاریخى در تاریخ اسلام اروپاى غربى خواهد بود. به هر حال، چندین و چند مانع در مقابل تحقق آنها وجود دارد. مهمترین این موانع تقسیم و گوناگونى سازمان‏هاى اسلامى است که مانعى در راه همکارى موفقیت‏آمیز سازمان‏هاى کوچک و ابتدایى مى‏باشند که هنوز هم در کشورهاى مختلف وجود دارند. براى مثال، زیرساخت مذهبى اسلام در اروپاى جنوب شرقى نیز هنوز در خور توجه مى‏باشد; در بوسنى و هرزگوین، امامان و پژوهشگران مذهبى را مى‏توان در چندین مدرسه و در یک دانشکده الهیات در سارایوو آموزش داد.

در سطوح ملى و بین‏المللى، چندین و چند نوع سازمان اسلامى براى کسب نفوذ در اجتماعات مسجدى محلى در قابت‏با یکدیگر هستند. در میان تلاش‏هاى اولیه در طى دهه ۱۹۷۰ در جهت ایجاد سازمان‏ها زیر پوشش مساجد محلى، سازمان‏هایى نیز بودند که جریاناتى را رهبرى مى‏کردند که بادکترین‏هاى رسمى اسلامى که توسط حکومت‏ها در کشورهاى اصلى‏شان تشویق مى‏شد، مخالفت مى‏ورزیدند. حکومت‏هاى غیراروپایى با نگرانى از این اقدامات اولیه، درصدد تشکیل شبکه‏هایى از مساجد مختص به خود، براى شهروندان مقیم خود در این کشورهاى اروپاى غربى برآمدند. مثال روشن این نمونه را مى‏توان در میان سازمان‏هاى اسلامى ترکى یافت کرد.

در واکنش نسبت‏به گسترش استقلال و جنبش‏هاى مذهبى مخالف، مثل سلیمانلى‏ها، ملى‏گروش‏ها و نورچى‏ها، هیات رئیسه امور مذهبى در حکومت ترکیه (که معمولا به دیانت اشاره دارد) با نظارت مستقیم خود، سیاستى را در جهت ارتقاى سطح زیرساخت مذهبى مسلمانان ترکیه در اروپاى غربى در پیش گرفت. این سیاست متضمن پایه‏ریزى مساجد و تعیین امامان و معلمان مذهبى بود که در یکى از دانشکده‏هاى رسمى ترکیه تعلیم دیده باشند. این امامان که در حکم کارمندان غیرنظامى دولت ترکیه مى‏باشند، در اروپاى غربى بصورت موقتى کار مى‏کنند. این سیاست همچنین متضمن تعیین وابستگان مذهبى با موقعیت مفتى‏ها در سفارتخانه‏هاى ترک وابسته بود. اجتماعات مسجدى که به سازمان‏هاى دیانت متصل بودند، باید مدیریت‏ساختمان‏هاى مساجدشان را به سازمان خیریه مخصوص در هر کشورى که موضوع نظارت مستقیم خود هیات رئیسه مى‏باشد، واگذار نمایند.

تقسیمات سازمانى مشابهى که در نتیجه رقابت انتقال [قدرت] میان گروههاى سیاسى مذهبى مخالف از یک طرف و حکومت‏هاى کشورهاى مبداشان از طرف دیگر بوجود آمده را نیز مى‏توان در میان مسلمانان دیگر کشورهاى (مسلمان) همانند مسلمانان مراکش مشاهده کرد. حکومت‏هاى دیگر، مثل حکومت تونس، سعى در پرهیز از یک سیاست مداخله‏جویانه مستقیم در زندگى مذهبى اتباع (سابق) خود در اروپاى غربى دارند. در حقیقت، اروپاى غربى همانند بهشتى براى تشکیلات آزاد جنبش‏هاى اسلامى مخالف شده است. بطور مثال نوشته‏هاى رهبر مخالف مراکش، آقاى عبدالسلام یاسین، در خود مراکش ممنوع است، ولى در میان تمام جمعیت‏هاى مراکشى در اروپاى غربى دست‏به دست مى‏گردد.

علاوه بر این، سازمان‏هاى بین‏المللى همانند اتحادیه جهانى مسلمانان که از طرف حکومت‏هاى دولت‏هاى مسلمان حمایت مى‏شوند، در ایجاد مراکز اسلامى در پایتخت‏هاى متعدد اروپاى غربى موفق بوده‏اند. هدف این مراکز، کنترل زندگى مذهبى اسلامى در دولت‏هاى اروپاى غربى مربوط به خود مى‏باشد و معمولا توسط نمایندگان دیپلماتیک کشورهاى مسلمان، تحت نفوذ عمده عربستان سعودى، اداره مى‏شوند. این سازمان‏ها به پیچیدگى‏هاى رقابت و برخوردى که در زمینه ملى جلوه‏دادن روابط میان سازمان‏هاى عمده اسلامى وجود دارد، افزوده مى‏شود.

دین و دولت

در حال حاضر، تمام دولت‏هاى اروپایى ادعاى دموکراسى و احترام به اصول بنیادین آزادى مذهبى را در خود دارند. على‏رغم اینکه تمام اختلافات در روابط میان دین و دولت، در قانون اساسى آنها مدنظر واقع شده و در سیاست‏هاى عملى آنها اعمال مى‏شود، این اصل در مورد شهروندان و ساکنان – که شامل مسلمانان نیز مى‏شود – چه در سطح فردى و چه در شکل سازمان‏هاى دینى، اعمال مى‏شود. این اصل اساسى آزادى دینى، از طریق انواع گوناگونى از محدودیت‏هاى قانونى تحدید گردیده است که این کار، از طریق تطابق اسلام با الگویى که در کلیساها و کنیسه‏هاى اروپا مشاهده مى‏شود، صورت مى‏پذیرد و در آن، اسلام را به شکلى از نهادهاى دینى که عمدتا بر حوزه‏هاى معینى از زندگى اجتماعى تمرکز مى‏یابند، جهت مى‏دهند. این حوزه‏ها شامل وعظ ایمان و اخلاقیات، انجام مراسم دینى و فستیوال‏ها، ساماندهى تعلیم و تربیت دینى و تقویت انواع مختلف زندگى اجتماعى برمبناى دین مى‏باشد. در دیگر حوزه‏هاى زندگى اجتماعى، نظم عمومى در انحصار و سیطره دولت‏ها است. در حال حاضر، به استثناى یونان که حقوق خانواده اسلامى (در سطوح مختلف آن) از زمان پیمان لوزان‏۱۹۹۳ مورد احترام واقع شده است و کلیساى ارتدوکس یونانى هنوز هم نقش تعیین‏کننده‏اى در کشور ایفا مى‏کند. هیچ کدام از دولت‏هاى اروپایى سیستم کثرت‏گرایى قانونى بر مبناى تسمیه دینى شهروندان را به رسمیت نمى‏شناسد.

البته این مطلب بدان معنا نیست که اصول حقوق خانواده اسلامى در نظر مسلمانان در کشورهاى اروپایى، داراى هیچ ارزشى نمى‏باشد. بلکه برعکس، آنها همانند پیروان دیگر مذاهب آزادند که بصورت داوطلبانه و با احترام مقتضى، به ترتیبات قضایى موجود به آنها عمل کنند. آنها حتى ممکن است در رابطه با مشاجرات داخلى‏شان در مورد امورى متاثر از شریعت، از قبیل ازدواج، طلاق و ارث – که خارج از اختیار آنها مى‏باشد – نیز دادگاههاى مذهبى خاص خود را تشکیل دهند. ایجاد چنین دادگاههاى غیررسمى شریعت که مى‏توان با نهاد دادگاههاى خاخامى مقایسه کرد، در چندین کشور اروپاى غربى در حال پیشروى است.

تفاسیر گوناگونى که از اصل آزادى مذهبى به عمل مى‏آید، از دولتى به دولت دیگر فرق مى‏کند. این گوناگونى در تفاسیر، برگرفته از تاریخ‏هاى سیاسى و فرهنگى پیچیده هر دولت مى‏باشد. براى نمونه، ذبح حیوانات بر مبناى قوانین مذهبى اسلامى (و یهودى) در چندین دولت (تحت‏شرایط ویژه‏اى که حقوق تشریح کرده) مجاز شمرده شده است، اما در بعضى کشورها مثل سوئیس و سوئد این شیوه ذبح منع شده است. بحث‏هاى راجع به پوشش اسلامى توسط دختران مسلمان در مدارس دولتى، مجددا با دیدهاى مختلفى نگریسته شده است. در بعضى کشورها، مثل هلند، این اصطلاح رفتار مذهبى اسلامى [حجاب] مورد احترام واقع شده است، ولى در دیگر کشورها، مثل بلژیک و فرانسه، بحث در مورد مجوز این کار، به عهده مسؤولین مدارس گذاشته شده است. در زمان جریان رشدى، قوانین موجود در مورد اهانت‏به مقدسات، فقط شامل حال مذاهب رسمى بریتانیا مى‏شد، ولى در هلند، این قوانین براى اسلام نیز قابل اجرا بود. دیدگاههایى که در رابطه با برگزارى جشن در تعطیلات دینى وجود دارد، هنوز هم بصورت گسترده‏اى متفاوت مى‏باشد، گرچه دستگاه قضایى موجود در کشورهاى مختلف، در جهت‏به رسمیت‏شناختن این حق کارمندان عنوان نموده که آنها در این روزها یک یا چند روز را مرخصى بدون حقوق بگیرند، به شرط آنکه قبلا به کارفرماى خود اطلاع دهند و همچنین از آن طریق هیچ ضررى به منافع آن شرکت وارد نشود. یکى از مصوبات کمیسیون اروپایى حقوق بشر قید کرد که یک کارمند رسمى مسلمان، باید این حق را داشته باشد که در اعمال روز جمعه خود شرکت کند، به شرط آنکه در زمان استخدامش به کارفرماى خود اطلاع دهد که شرکت در چنین وظیفه دینى ممکن است ناقض وظایف او به عنوان یک کارمند باشد. تحقیقات حاکى از اختلافات بسیارى در سیاست‏هاى فعلى مقامات حکومتى در برابر این مساله مى‏باشد و همچنین باید احتمالاتى که در عمل، براى هر بخش کار که مربوط به این قانون مى‏باشد نیز در نظر گرفته شود.

بعد مهم روابط بین دین و دولت، دیدگاه حاکم در هر کشور راجع به ارزش اجتماعى دین است. این قضیه نه تنها در میان دولت‏ها متفاوت مى‏باشد، بلکه در داخل هر دولت و حتى از دوره‏اى به دوره دیگر و در میان احزاب سیاسى گوناگون نیز فرق مى‏کند. بعضى دولت‏ها بطور رسمى اهمیت زیادى براى دین در جهت‏حفظ معیارها و ارزش‏هاى جامعه قائلند. اگر سازمان‏هاى دینى دستورالعمل‏هاى واقعا قانونى به اجتماع بدهند، این دولت‏ها نیز تمایل به همکارى و حتى اختصاص بودجه‏هایى در سطوح مختلف در جهت فعالیت‏هاى دینى و اجتماعى – فرهنگى براى آنها خواهند داشت. دیگر دولت‏ها بر طبیعت‏خصوصى [و فردى] دین یعنى همان ویژگى سکولار جامعه خود تاکید مى‏ورزند و در نتیجه، در اختصاص بودجه‏اى براى سازمان‏هاى دینى، تمایلى نشان نمى‏دهند. با این وجود، ممکن است‏بصورت غیر مستقیم بودجه‏هایى براى ادیان در نظر گرفته شود، مثل بخشیدن کسرى‏هاى مالیاتى که در چندین دولت اروپایى اعمال مى‏شود. این تفاوت‏ها با سنت‏هاى اساسى متباین اروپا در زمینه روابط میان دین و دولت نیز مرتبط مى‏باشد. به‏استثناى شهر واتیکان، این سنت‏ها را مى‏توان بطور گسترده‏اى با توجه به دو مدل اتحاد و جدایى، طبقه‏بندى کرد.

مشکل اتحاد آن، متضمن روابط مستقیم قضایى میان دولت و دین مى‏باشد. در نوعى از آن، برخى دولت‏ها مبادرت به شناسایى رسمى اجتماعات دینى مى‏ورزند. این کار متضمن این قضیه است که به منظور ایجاد روابطى میان آنها و جامعه، وجود این اجتماعات دینى را در مقیاس وسیعى به رسمیت‏بشناسند (این نوع رابطه را مى‏توان در کشورهاى اسپانیا، بلژیک و آلمان یافت) نوع دوم، وجود یک دین دولتى رسمى مى‏باشد که آزادى دینى و حق عدم تبعیض در میان تمام ادیان دیگر، از طریق قانون اساسى آنها تضمین شده است. این مورد براى نمونه در دانمارک ، سوئد و انگلستان موجود مى‏باشد. نوع سوم، رفتار امتیازدهندگى رسمى و تایید شده به یک اجتماع دینى بر دیگر اجتماعات مى‏باشد. این نوع سوم را مى‏توان بطور مثال در یونان یافت و معمولا با اصطلاح کنفشنالسیم [ارجحیت مذهبى بر مذاهب دیگر] ارزشگذارى مى‏شود.

علاوه براین، مدل جدایى دین و دولت را داریم که بر بى‏طرفى دولت، برابرى تمامى ادیان و فلسفه‏هاى زندگى و در درجات مختلفى، به ویژگى سکولار تمام حوزه‏هاى عمومى جامعه تاکید مى‏ورزد. بطور مثال، این مدل را در هلند مى‏توان یافت. با این حال، این کشورها اختلافات بسیار مهمى در زمینه اجراى آن از خود نشان مى‏دهند. براى نمونه بر مبناى «سیستم حمایتى‏» معروف هلندى که به تمام اجتماعات دینى در هلند و نیز در سطوح محلى حق داده است تا همراه با کمک‏هاى مالى دولت هر نوع نهاد رنگى دینى در حوزه‏هاى آموزشى و اجتماعى – فرهنگى توسعه دهند و از این طریق، حدود سى مدرسه ابتدایى اسلامى بنا نهاده شده است. این مثال اهمیت محدود تئورى‏هاى اساسى گوناگونى را در جهت ارزیابى صحیحى از احتمالات واقعى که در اختیار گروههاى دینى در هر دولت قرار دارد، تشریح مى‏کند. رفتار مناسبى از پیچیدگى‏ها و متغیرهاى متضمن این مدل‏ها و گونه‏ها، حوزه دید این مقاله را به مراتب افزایش مى‏دهد.

قانون اساسى اسپانیا آمادگى دولت را در زمینه همکارى با کلیساها و مذاهب دینى در جهت احقاق حق شهروندان خود براى استفاده از آزادى مذهبى «بصورت واقعى و فعال‏» تا جایى که لازم باشد، تصریح کرده است. به‏منظور کسب شناسایى که براى رسیدن به موافقتنامه‏اى در زمینه همکارى لازم است، گروههاى متضمن آنها باید براساس قانون ثبت رسمى واحد دینى مستقل، حداقل وجود تعداد معینى از معتقدین خود را به اثبات برسانند. این قانون در واقع جداى از ترتیبات موجود در مذاهب کلیساى کاتولیک رم، پروتستان، یهود و اسلام به آنها اعطا شده است و ترتیبات رسمى میان دولت و این مذاهب در سال ۱۹۹۲ به امضا رسیده است.

کمیسیون اسلامى اسپانیا به عنوان نماینده رسمى مسلمانان اسپانیا به رسمیت‏شناخته شد. این کمیسیون توسط دو فدراسیونى انتخاب شد که در ثبت رسمى واحدهاى دینى مستقل که فدراسیون‏ها با اجتماعات دیگرى را نیز مى‏توان در آینده به آن افزود، به ثبت رسیده است. این موافقتنامه متضمن لیست‏بلندبالایى از موضوعات مربوطه، مثل قوانین مربوط به مساجد و نمازخانه‏ها، قبرستان‏هاى اسلامى، قواعد اسلامى مربوط به تدفین، قبور و مراسم خاکسپارى، امامان و رهبران مذهبى دیگر مى‏باشد. همچنین حقوق مذهبى سربازان مسلمان و پرسنل مسلمان ارتش و زندانیان و بیماران در بیمارستان مسلمانان را نیز قانونمند کرده است. حق کسب تعالیم دینى اسلامى در مدارس ابتدایى و راهنمایى براى والدین مسلمان و فرزندان آنها تضمین شده بود. ممکن است کمیته اسلامى اسپانیا و اجتماعات مربوط به آن، مراکز تعلیماتى در سطوح ابتدایى و راهنمایى و همچنین دانشگاهها و مراکز شکل‏گیرى اسلامى را ایجاد و مدیریت کنند. این موافقتنامه همچنین چند امتیاز مالیاتى را به CIE و اجتماعات وابسته به آن اعطا مى‏کند. همچنین محدوده حقوق دانشجویان و کارمندان مسلمان براى بزرگداشت تعطیلات مذهبى، توجه به دستورات رمضان و شرکت هفتگى در عبادات روز جمعه را تعریف مى‏کند. در نهایت، تصریح مى‏کند که CIE تنها هیات حاکم در اسپانیا مى‏باشد که مى‏تواند بر حلال بودن یا نبودن محصولات غذایى بر حسب قوانین مذهبى اسلام اشعار بورزد. قوانین پرهیز غذایى اسلام در زندان‏ها، تشکیلات وابسته به ارتش، بیمارستان‏ها و مدارس براى مسلمانانى که خواستار آن باشند، به مورد اجرا گذاشته مى‏شود.

حکومت اسپانیا نقش فعالى در تاسیس یک نهاد نمایندگى براى مسلمانان ایفا کرده است. در بلژیک، درحالى که دولت، اسلام را در سال ۱۹۷۴ بطور رسمى پذیرفته است، به این قضیه توجهى نشده است. به‏منظور عملى کردن کمک مالى که دولت‏بلژیک اصولا آماده انتقال به انواع زیادى از فعالیت‏هاى مذهبى اسلامى (شامل حقوق امامان، مخارج مساجد، پایه‏ریزى مدارس اسلامى، تعلیم مذهبى در مدارس دولتى و غیره) مى‏باشد، باید کمیته‏هایى که داراى شخصیت‏حقوقى باشند، از طریق قانون بوجود آیند. این کمیته‏ها متصدى املاکى مى‏باشند که براى عبادت مسلمانان بکار برده مى‏شوند و در آن واحد به عنوان واسطه‏هایى با حکومت ملى عمل مى‏کنند. آنها برحسب قوانین مصوب باید در سطوح استانى انتخاب گردند. سازماندهى انتخابات به عهده مرکز فرهنگى اسلامى در بروکسل مى‏باشد (که تحت پوشش مالى جامعه جهان مسلمانان قرار دارد) که بلژیکى‏ها بصورت موقتى آن را به عنوان تنها نماینده مسلمانان در دولت‏خود از زمان شناسایى رسمى اسلام در نظر مى‏گرفتند. به هر حال، انتخاباتى که انجام گرفت، به رسمیت‏شناخته نشده، در نتیجه بسیارى از اقدامات بالقوه‏اى که مى‏توانست‏بصورت قابل توجهى زیرساخت دینى اسلام بلژیک را به پیش ببرد، صورت خارجى به خودنگرفت. با این وجود (با توصیه این مرکز واقع در بروکسل یا «شوراى موقت نخبگان براى سازمان آیین دینى اسلام در بلژیک‏» که مجددا بصورت موقت در سال ۱۹۹۰ بوجود آمده بود) معلمان آموزش دینى اسلامى در چند مدرسه دولتى بلژیک مشغول بکار شدند.

در کل، مى‏توان چنین نتیجه گرفت که مسلمانان از فرصت‏هاى گسترده‏اى که از طریق سیستم‏هاى قانونى متعدد در دولت‏هاى اروپایى به آنها اعطا شده است، کمال استفاده را نبرده‏اند. اختلاف و فقدان رهبرى کارا، مسلما از عوامل مهمى هستند که مى‏توان به عنوان دلیل این تسامح در کار مفروض داشت. به هر حال، بى‏تردید، دیدگاه منفى بخش‏هاى بزرگى از جوامع اروپایى در مورد اقلیت‏هاى قومى که در میان آنها زندگى مى‏کنند و مخصوصا پیروان دین اسلام، از همان اهمیت‏خاصى برخوردار است. جنبش‏هاى تندروى سیاسى با ایدئولوژى‏هاى صرف نژادگرا، در طى چند سال گذشته، در صحنه اروپا ظاهر شده‏اند و توانسته‏اند درصد با اهمیتى از راى دهندگان در انتخابات محلى و ملى را به خود جذب کنند. نفوذ آنها به وضوح در دیدگاههاى در حال تغییر بعضى از احزاب سیاسى موجود منعکس شده است. فعالیت‏هاى خشونت‏آمیز علیه زندگى و املاک و دارایى‏هاى مسلمانان و دیگر گروههاى اقلیتى، به واقعیتى اندوه‏بار تبدیل گشته است. به ندرت، گشایش مساجد یا نمازخانه‏ها با اعتراضات غیرمسلمانان مواجه مى‏شود. سیاستمدارى که از حقوق اساسى گروههاى اقلیتى دفاع مى‏کند، با خطر از دست دادن خیلى از راى دهندگان خود مواجه مى‏گردد. وقایع اندوه‏بار اروپاى جنوب شرقى، بقاى آزادى، دموکراسى و برابرى را درخصوص اسلام در اروپا مورد تهدید قرار داده است.

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : اسلام در اروپا, نویسنده : محمد am-an بازدید : 178 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 4:12

 

بهائيت چيست؟

 

موضوع ادعاى (انا المهدى) صرفا به ياوه گوييهاى يك عده ورشكسته سياسى محدود نمى شود و بر طبق روايات متعدد اسلامى قرار است تعداد زيادى افراد مغرض در دوران غيبت امام دوازدهم شيعيان و منجى عالم بشريت به دروغ ادعاى مهدويت كرده و هر يك عده اى را دور خود جمع كنند. اگر هم در اين قسمت چيزى مينويسيم هدف اصلى آنست كه من بعد هم مسلمانان گول افراد دروغگو و گروههاى مغرض را نخورند و در دسته كسانيكه در احاديث از آنها بعنوان گمراهان و در بدترين حالت مرتدين ياد شده است قرار نگيرند. حال اگر در بين حدود ده فرقه ايكه هر يك با ادعاى شخصى كه خود را مهدى ميدانست تشكيل شدند و البته بهاييت در همين چند فرقه هم جزو ضعيفترين ها بشمار مى رود انسانهايى باشند كه واقعا بدنبال كشف حقيقتند ميتوانند با خواندن اين چند صفحه به كذب ادعاى سرانشان پى ببرند و ما را هم از دعاى خير فراموش نكنند. و الا كه چهار يا پنج ميليون بهايى كه نميتوانند گوشه جهنم را هم پر كند چه ارزشى دارد كه انسان بخواهد وقتش را براى آنها تلف كند!

 

موضوع نسب آن حضرت: در تمام احاديث و روايات شيعه و سنى، بالاتفاق ايشان را مهدى و از نسل حضرت ابا عبد الله عليه السلام ميداننـد، لذا در نام، كنيه و نسب آنحضرت در تمام دنياى اسلام توافق كامل وجود دارد. از طرف ديگر پيغمبر اسلام فرمودنـد "انى بعثت لاتمم مكارم الاخلاق" يعنى بعثت ايشان براى آن بود كه بالاترين مسايل اخلاق تبيين شود و راه رسيدن به بالاترين كمال نشان داده شود، و مساله خاتميت ايشان از همه اهل بيت و شخص پيغمبر اسلام آنقدر روايات شده است كه ديگر جاى شك و شبهه باقى نمانده است. لذا اگر كسى هم در اين مدت غيبت ادعايى كرده حتى الامكان سعى در اثبات نسب مستقيم با امام يازدهم داشته يا لا اقل سعى كرده خود را از آن خاندان معرفى كند كه كمى تقريب ذهنى براى مردم بوجود بياورد كه نكند وى همان حضرت مهدى باشد، كمتر گروهى پيدا مى شود كه رهبرهايشان حتى ادعاى نسب غير مستقيم با آنحضرت را هم نكردنـد و گستاخى را به حدى رسانده باشند که حتى پيغمبر جديد هم معرفى کنند. همانطوريکه توضيح ميدهيم وجه تشابه همه اين گروهها مسخ نمودن اعضاى خود ميباشد. بايد از دوران کودکى روى فکر آنها با موجى از تبليغات به طورى نفوذ نمود که ديگر توان تصميم گيرى و قدرت تفکر مستقل را از دست بدهند، طورى كه چند نفر جاهل عقب افتاده دور و بر خودشان را همه جهان بداننـد و براى كسى كه بعد از مثلا 160 سال با آنهمه خرج و تبليغ در همه دنيـا فقط چند ميليون بى کار بى مصرف را که ميخواهند به جاى نماز آواز بخوانند!! دور هم جمع كرده و خود الان در آتش دوزخ منتظر پيروانش است كه به او ملحق شونـد، ارزش خدايى قائلنـد و تاثير وجودش را جهانى ميداننـد، و در مقابل چشمهايشان، حزب 1 ميليارد و چند صد ميليونى مسلمانان را كه جهانى را تكان داده اند جمعيتى قليل مى خوانند. مسخ تا جايى در آنها اثر گداشته که قدرت مقايسه اعداد 45 ميليون و يک ميليارد و چهارصد ميليون را از دست داده اند و گاهى حتى تعداد خود را اکثر جهان مى خوانند، لذا قرآن آنان را كر و كور و لال معرفى مى نمايد. يا مثلا در چشمانشان، چند روز خوشى و ول گشتن به سبكى كه دلشان مى پسندد، و جلسات ادعيه بى عمل و بى فايده و سراسر كفر آميزشان، كه چيزى جز مسخره كردن دين خدا نيست، و خود را جهانى و متفكر دانستن و احترام ظاهرى اين چند روز دنيا آنهم در ميان دار و دسته اى رو به انقراض، از اهم مسايل است ولى شعله هاى آتش دوزخ كه نه يك روز و يك سال بلكه هميشگى و غير قابل تحمل است، و به يقين محض به آن دچار خواهنـد شد همانطوريكه در اين دنيا به جهل و عقب ماندگى و ذلت دچار شدنـد، برايشان مساله بى اهميتى است. لذا مسلمين دستـور دارنـد آنها را به حال خود واگذارنـد تا در اين دنيا در اوج ذلت و شكى كه خدا در دلشان قرار داده منتظر سر انجام دردناك خود در آخـرت باشنـد، جايى كه هيچيك از كسانى كه فكر ميكردنـد شفاعتشان خواهنـد كرد جايگاهى براى خود هم ندارنـد و حتى قادر به فرار از عاقبت دروغهايى كه به خدا و پيغمبرانش نسبت دادنـد و قومى را بدين روش به آتش دايمى خدا ملحق كردنـد نيستنـد. ما مسلمانان منتظر امام زمانى هستيم كه در قرآن ما و بيش از شش هزار حديث كه شيعه و سنى روايت كرده اند و به صراحت تمام نام و مشخصات ايشان را بيان نموده اند (القائم الحجه الامام محمد ابن الحسن العسكرى، هو الذى يملا الارض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا) هستيم كه قرار است جهان را از ظلم نجات بدهد، و دستورات دين اسلام را در تمام جهان پياده كند و حكومت جهانى اسلام را بپا كند و قرآن را اجرا كند و بنام جدش محمد و حسين قيام كند، نه كسى كه خودش هم نتواند نجات يابد، و سفارش كند كه بعد از من هم منتظر منجى نباشيـد، خودتان با ظلم نجنگيـد، فقط صبر كنيـد خود مردم دنيا متوجـه نياز به تعاليم بالاى من بشونـد، و نه يك دين ديگر كه نه با تعاليم اسلام سنخيت دارد، نه علماى اسلام آنرا قبول دارند، نه مدعى آن معجزه اى آورده، نه نام وى با نامى كه بيش از شش هزار حديث معتبر از اهل بيت به آن وعده داده بودند شباهتى دارد، نه كارهايى كه در راه از بين بردن ظالمين قرار بود انجام بدهد تمام كرد يا حداقل شروع نمود، نه تعاليمش با قرآن سازگارى داشت، نه اعجازى در كلام داشت بلكه تناقضات كلماتش الى ما شا الله زياد بود.

 

قرآن و بهائيت:

 وقتى در قرآن به آيه مباركه (و لا رطب و لا يابس الا فى كتاب مبين) رسيدم به اين معنى كه تر و خشكى نيست كه در قرآن نباشد مطمئن شدم كه حتما راجع به گروهى كه تحت عنوان بهائيت مسلمانان را فريب داده و براى خود قصر و تشكيلاتى راه انداخته اند نيز نشانه و آياتى در قرآن وجود دارد. بالاخره به آيات زير رسيدم:

 

 

سوره مدثر آيات 29 الى 31 : لواحه للبشر. عليها تسعه عشر.

 

ترجمه:‌ (لوح دهنده است به مردم. بر اوست عدد نوزده.)

 

اين آيات بلافاصله بعد از آيات مربوط به كافر معاند با پيغمبر اسلام آمده و عاقبت وى را دوزخ و عذاب سخت بيان كرده اند. جالب استكه حسينعلى بها بواسطه اينكه نامه هايى كه به مردم ميداد الواح ناميد لواحه يعنى لوح دهنده بوده است و از همه مهمتر اينكه عدد نوزده عدد رسمى بهاييت است. تعداد ماههاى سال؛ تعداد روزهاى ماه؛ مقدار مهريه زنان؛ مقدار جزاى نقدي؛ همگى نوزده است و نوزده مطابق لفظ بهايى است. اين آيات و آيات قبل و بعدش در توصيف دوزخ آمده اند. عجب دلالتى بر آتش و اهل آتش!

 

شايد با يافتن آيه مذكوره دوباره به اين حقيقت پى ببريم كه اين قرآن معجزه اى جاويد است كه هر لحظه و هر روز با بيان نكاتى گرانبها از جديدترين يافته هاى پزشكى و علمى گرفته تا پيشگويى حوادث آيندگان جلوه اى از وحى الهى از آن خارج و منتشر ميگردد. درباره بهائيت هم يك نكته را متذكر ميشوم. قرآن بيش از شش هزار آيه دارد. بهائيها مانند كسى كه چيزى براى از دست دادن نداشته باشد هر روز آيه اى از قرآن را دستخوش هجوم قرار داده و در جمعهاى خصوصى خودشان به استهزا گرفته اند كه شنيده اى فلان آيه هم در قرآن در تأييد امر بهايى است. به نمونه هايى از اين موارد اشاره ميکنيم:

 

سوره هود آيه 7 : و هو الذى خلق السماوات و الارض فى سته ايام و كان عرشه على الماء ليبلوكم ايكم احسن عملا. و لئن قلت انكم لمبعوثون من بعد الموت ليقولن الذين كفرو: ان هذا الا سحر مبين

 

ترجمه آيه: و او خدايى است كه آسمانها و زمين را در مدت 6 روز آفريد و عرش او بر آب بود تا شما را آزمايش كند كه عمل كداميك از شما بهتر است. و اگر بگويى: حتما بعد از مرگ زنده خواهيد شد همانا كافران خواهند گفت: اين سخن جز سحرى آشكار نيست.

 

تفسير بهاييت: حسينعلى بها پس از استقرار در عكا از طرف مريدان باغى عايدش شد كه خود آنرا باغ فردوس ناميده بود و در آنجا نهرى روان بود. فرمان داد تختى چوبين بر روى نهر زدند و مريدان آنرا مفروش گرداندند. وى هر هفته يكى دو روز در آن باغ رفته ناهار بر سر تخت ميخورد و حوله بر سر كشيده خواب قيلوله مينمود. روزى دو برادر و چهار پسر خود را صدا زده آنان را فرمان داد تا اهل بها را خبر دهند كه راز اين آيه كه گفته (و كان عرشه على الماء) امروز بر ملا شد كه مقصود اين خدا و اين نهر آب و اين تخت است.

 

سوره اعراف آيه 160 : و قطعناهم اثنتى عشره اسباطا امما و اوحينا الى موسى اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتى عشره عينا قد علم كل اناس مشربهم و ظللنا عليهم الغمام و انزلنا عليهم المن و السلوى .كلو من طيبات ما رزقناكم و ما ظلمونا و لكن كانو انفسهم يظلمون.

 

ترجمه: قوم موسى را به دوازده گروه منشعب كرديم كه هر گروه طايفه اى باشند و چون امت موسى از او آب خواستند به موسى وحى كرديم عصاى خود را به زمين بزن. آنگاه دوازده چشمه آب از آن سنگ جارى شد و هر قبيله اى چشمه آب خود را شناخت. و ما بوسيله ابر بر سر آنها سايه انداختيم و نيز براى آنها ترنجبين و مرغ فرستاديم. گفتيم از روزيهاى پاكيزه اى كه به شما داده ايم تناول كنيد. و آنها بر ما ستم نكردند بلكه بر خودشان ستم كردند.

 

تفسير بهاييت: (در يكى از احاديث جعلى اين مضمون نوشته شده كه مراد از موسى در اين آيه حضرت محمد و مراد از عصا حضرت على است و مراد از دوازده چشمه هم دوازده امامند . اين حديث هم به دليل اينكه آيه از محكمات است و موردش مشخص و نامها هم آمده است قابل قبول نيست و معارض با قرآن است و معلوم است كسانيكه بعدا خواسته اند بگويند معجزه حضرت موسى اژدها كردن عصا نبوده بلكه اينها تمثيل است و منظور عصاى امر است! و بدين ترتيب خود را از زير بار معجزه آوردن معاف كنند اين احاديث را هم پيدا كرده و استناد ميكنند. در هر صورت اين حديث اگر معارض با نص صريح قرآن هم نبود بدليل ضعف سند روايت از درجه اعتبار ساقط بود؛ و جالب اينكه استفاده ايكه در اينمورد از اين حديث شده به فرض اينكه اين حديث واقعيت هم داشت كاملا بى منطق است.) جناب تئوريسن بهاييت در تفسير اين آيه و با استناد به اين حديث گفته بود: چون حضرت امير عصا و دوازده چشمه دوازده امام هستند پس نتيجه عدد سيزده به دست مى آيد پس باب امام سيزدهم است. جالب آنكه باب خودش خود را همان مهدى و امام دوازدهم ميدانست! از طرف ديگر در اين سوره در پايان داستان موسى عليه السلام تأكيد كرده كه اين داستان همان داستانى است كه درباره زندگانى پيغمبران و اقوام مختلف در جاهاى مختلف قرآن ذكر شده است.

 

سوره اسرى آيه 78 : اقم الصلوه لدلوك ااشمس الى غسق الليل.

 

ترجمه: نماز را بر پا دار از زوال آفتاب تا تاريكى كامل شب (اشاره به وقت نمازهاى پنجگانه)

 

تفسير بهاييت: (كتاب بحر العرفان) غسق الليل يعنى سال 1260 و معنى آيه اين است كه تا سال 1260 نماز بخوان و بعد از آن خود را آزاد بگذار.توضيح: بى خيال بابا. اين يكى را گذاشته بودم براى خنده

 

سوره انبيا آيه 29 : و من يقل منهم انى اله من دونه فذلك نجزيه جهنم. كذلك نجزى الظالمين.

 

ترجمه: و هر كس از آنها بگويد: منم خدايى غير از او پس چنين كسى را دوزخ پاداش ميدهيم و چنين مزد ميدهيم ستمكاران را.

 

بهاييت: حسينعلى بها در پاسخ به اين آيه محكم چندين بار گفتند: اننى انا الله .لا اله الا انا. من در مناظره ايكه با يكى از مبلغين كردم كه البته فكر نميكرد من ادعاهاى مكرر ميرزا عليمحمد و ميرزا حسينعلى را درباره خداييتش ديده باشم اين ادعاى باب را با ادعاى امام زمانيش و ادعاى بندگيش و ادعاهاى ديگرش در كنار هم گذاشتم و گفتم اينها نشانه عدم صداقت يك نفر است. بالاخره تكليفش چه ميشود. ايشان كيست؟

 

يك لحظه خودتان را جاى چنين مبلغى بگذاريد و فكرش را بكنيد كه اينجا چه عكس العملى نشان خواهيد داد؟ چند حالت ممكن است: يا انسانى منطقى و بدنبال حقيقتيد كه نتيجه اش مشخص است. يا به صدق ادعاهاى طرف مقابل شک مى کنيد و از وى مى خواهيد حرف هايى را که زده است با کتب اصلى باب و بها اثبات نمايد که طرف هم ملزم مى شود از روى متون اصلى حرفش را به شما ثابت نمايد. ممکن هم هست که براى شما شبهه تحريف کتب پيش بيايد که به راحتى و با کمى تلاش ميتوانيد کتب اصلى را از مشوولانى که به آنها اعتماد کامل داريد تقاضا کنيد و به دست آوريد.

 

حالت غير ممکن، در مورد مناظره من واقع شد و آه تأسفبار منرا براى آينده نه چندان دور فرد مخاطبم در بر داشت. غرور ناشى از جهل و نادانى و ناسپاسى و كفران نعمت در جثه اى ضعيف ولى با بارى گران و روح پاك كه امانتى الهى است در جسمى آلوده به خيانتكارى و شرك!! جوابيه اش اين بود: (جناب باب چهار مقام مختلف داشتند. يكبار در مقام بندگى بودند و آن صحبت را كردند؛ بار ديگر مقام امامى بار ديگر مقام خدايى و ... .) واقعا كه!

 

سوره حج ايه 41 : الذين ان مكناهم فى الارض اقامو الصلوه و آتو الزكوه و امرو بالمعروف و نهو عن المنكر و لله عاقبه الامور.

 

ترجمه: همانهايى كه اگر به آنها در روى زمين قدرت بدهيم نماز به پا ميدارند و زكات ميدهند و ديگران را به كارهاى خوب سفارش ميكنند و از كارهاى زشت باز ميدارند و سر انجام كارها براى خداست.

 

حضرت باقر عليه السلام: (نقل از تفسير قمى) اين آيه در شأن آل محمد نازل شده و در آخر الزمان روح اين آيه ظهور ميكند در مهدى اين امت عليه الصلوه و السلام كه چون قائم آل محمد قيام نمايد در مشرق و مغرب عالم تصرف و تملك نمايد و همه را به دين اسلام در آورد و بدعتها را زايل سازد و اصحاب بدعت را نابود نمايد.

 

سوره قصص آيه 30 : و ان الق عصاك فلما رآها تهتز كانها جان ولى مدبرا و لم يعقب يا موسى اقبل و لا تخف انك من الامنين.

 

ترجمه: خداوند به موسى گفت: اينك عصاى خود را بيانداز تا قدرت ما را تماشا كني. پس چون آنرا انداخت ديد كه ميجنبد چنانكه گويا جان دارد يا صاحب روح است. پشت كرد براى فرار و دنبال عصا را نگرفت. خطاب آمد: اى موسى رو كن و مترس كه تو در اماني.

 

بهاييت: (كتاب ايقان) معجزات اين سوره و سوره هاى ديگر كه درباره حضرت موسى آمده منظور از عصا عصاى امر خداست و دست وى كه بيضا بود (و نور آن خيره كننده) منظور نور معرفت است يعنى عصا اژدها نشد و يد بيضاى موسى كنايه است.

 

توضيح: معلوم است كه بايد زيراب همه معجزات پيغمبران قبلى را بزنيد. چون قرار نيست خودتان هم معجزه كنيد! اصلا نبايد اجازه ميداديد اينهمه پيغمبران بيايند و معجزه بياورند. بايد چند هزار سالى زودتر اين آئين جالب را تشريع ميفرموديد.

 

سوره روه آيه 30: … و لا تكونو من المشركين .من الذين فرقو دينهم و كانو شيعا كل حزب بما لديهم فرحون.

 

ترجمه: و نباش از مشركين. آنها كسانى هستند كه دين خود را پراكنده ساختند و گروه گروه شدند و هر گروه به آنچه نزد خودشان است از عقايد باطله شاد هستند.

 

رسول خدا (ص) : مراد از الذين فرقو دينهم اهل بدعت و ضلالتند از امت من كه بعد از من بيايند و هر گناهى را توبه است مگر بدعت و ضلالت را كه توبه براى آن نيست.

 

سوره سجده آيه 5 : يدبر الامر من السماء الى الارض ثم يعرج اليه فى يوم كان مقداره الف سنه مما تعدون.

 

ترجمه: اوست كه امر عالم را از آسمان تا زمين تدبير ميكند. سپس در روزى كه مقدارش هزار سال است بسوى او باز ميگردد.

 

بهاييت: (كتاب فرائد نوشته ابوالفضل گلپايگانى) : منظور از امر امر اسلام است كه از آسمان بر زمين آمد و بعد از هزار سال بسوى آسمان ميرود و نسخ ميشود.

 

پاسخ: الف سنة در آيه فقط مثال براى تقريب ذهن است و مثلا در آيه اى ديگر مدت يك روز را بجاى الف سنه خمسين الف سنه آورده شده (تعرج الملائكه و الروح اليه فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه مما تعدون) يعنى فرشتگان و روح در روزى كه بحساب شما پنجاه هزار سال است به سوى او بالا مى آورند. حال اگر منظور از اين عددها چيزى جز تقريب ذهنى بود پس يك نفر ديگر هم بعد از پنجاه هزار سال ميتواند بيايد و بگويد روح اسلام امروز به آسمان رفت و نسخ شد و از حالا به بعد من پيغمبر و خدا و .... هستم! يعنى اگر ترجمه تعرج را در آن آيه نسخ بدانيم اينجا هم همان كلمه را داريم و جالب است كه در هيچ جاى عربى اين كلمه معناى نسخ نميدهد. از طرفى امر هم هيچوقت اسلام نبوده است مخصوصا در اين آيه كه مشخص است تدبير كردن براى دين نمى آيد و براى كل امور عالم آمده است و در ضمن الف و لام در الامر مبين اين است كه كل امور مورد نظر است نه قسمتى از امور. ضمنا اگر هم بگوييم معناى اين آيات متشابهات است پس بايد تفسير آنرا از امامان بخوانيم كه قرآن ناطقند و الا من هم ميتوانم خودم را با تفسيرى كه خودم از قرآن مينويسم ثابت كنم. اول بايد برادرى را ثابت كرد و بعد ادعاى ارثيه نمود. راستى گيريم كه اسلام تمام شود و همه مسلمانها هم يا بميرند يا قبول كنند اسلام تمام شد و نسخ شد؛ حالا كجاى اين آيه دلالت بر ظهور باب و بها دارد؟!! اگر روزى هم اين بلا مى آمد مگر انسانهاى پاك و دانشمند و باسواد كم هستند كه برويم اينها را پيغمبر كنيم! ابوالفضل گلپايگانى در مقدمه فرائد مينويسد: انبيا خبر داده اند كه دنيا به سبب دو ظهور اعظم كسوت جديد بپوشد و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شود و سپس نتيجه ميگيرد كه اين دو ظهور ظهور باب و بها است. ايشان اولا نميگويد اين خبر را از كجا پيدا كرده است. بعد هم ببينيد آيا به سبب اين دو ظهور تا امروز كه نزديك دويست سال از آن ميگذرد دنيا كسوت جديد پوشيده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده و گرگ و ميش از يك مشرب مشروب گرديده اند؟ ايشان اين ادعا را كرده در حاليكه پس از اين دو ظهور دو جنگ جهانى يا ميليونها كشته از يك طرف و رقابتهاى تسليحاتى و دهها جنگ جهانى ديگر از طرف ديگرى خانمان دنيا را بر باد داده است. چطور ميگوييد اين اتفاق افتاده و آلات حرب به ادوات كسب مبدل شده؟ اين روزها آدم چه چيزهايى كه نميشنود و نميبيند!

 

سوره احزاب آيه 40 : ما كان محمد ابا احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبيين و كان الله بكل شيء عليما.

 

ترجمه: محمد پدر احدى از مردان شما نبوده و لكن فرستاده خدا و ختم پيغمبران است؛ و خداوند به همه چيز داناست.

 

حضرت محمد (ص): (نقل از تفسير راضى) محمد ابن حسن از رسول خدا روايت كردند كه در تفسير اين آيه فرمود: انا محمد و انا احمد و انا حاشر الذى يحشر الناس على قدمى و انا العاقب الذى ليس بعدى نبي. يعنى من محمدم و من احمدم و من حاشرى هستم كه بر اثر و در پى من حشر واقع ميگردد و منم آخرينى كه بعد از من پيغمبرى نخواهد بود.

 

بهاييت: چندى پيش با يکى از به اصطلاح مبلغين اين گروه جلسه به اسطلاح مناظره اى داشتم و تفسيرى از اين آيه را شنيدم كه از سر تا پا با تفاسير قبلى فرق ميكرد. ايشان که اگر لازم باشد نامشان را هم فاش ميکنم (چون صدايش را ضبط کردم!!) متن عربى آيه را تاييد فرمودند!! و گفت: محمد آخرين پيغمبر خدا هست، تا روز قيامت. خوشحال شدم كه لا اقل جفنگيات قبلى را تكرار نكرده كه ميگفتند خاتم به معنى مهر است! گفتم خب پس ايمان آورديد؟ گفت: نه! گفتم چرا؟ با لحنى كه خودش هم نمى دانست چه مى گويد گفت: ‌ايشان خاتم پيغمبران است اما تا روز قيامت و روز قيامت همان روز ظهور باب بوده است! گفتم:‌ ببخشيــد؟ ميشه بيشتر توضيح بدهيد؟ گفت: بر طبق تفسيرى كه در كتاب ايقان خود بهاءالله بر قرآن نوشته ثابت كرده كه تمام آيات مربوط به قيامت عملى شده و روز قيامت روز ظهور باب است. خيال كردم خواب ميبينم يا طرف خودش هم متوجه نيست چه ميگويد و احتمالا خيلى خسته است. حرفش را براى خودش تكرار كردم كه:‌ (يعنى با اين حساب يك نفر آمده و خود را پيغمبر معرفى كرده. به او گفتند طبق قرآن تو پيغمبر نيستى و قرار نيست پيغمبرى بيايد. ايشان تفسير قرآن را نوشت و با تفسيرى كه نوشت خود را پيغمبر خواند!) منظورتان همين است؟ گفت:‌ بله. شما نميفهميد!!

 

سوره شورى آيه 21 : ام لهم شركاء شرعو لهم من الدين ما لم يأذن به الله و لولا كلمه الفصل لقضى بينهم.

 

ترجمه:‌ بلكه براى ايشان شريكانى است كه براى ايشان از دين چيزهايى قرار داده اند كه خدا اذن نداده است (مقصود علماى اديان است كه در دينها بدعت ميگذارند). و اگر كلمه فصل نبود بين آنها قضاوت ميشد.

 

بهاييت:‌ (فرايد ابوالفضل گلپايگانى) كسى تشريع شريعت بدون اذن الهى نتواند كرد و هر كس شريعت تازه اى آورد و از بين نرفت پس حق است پس بهاييت حق است.

 

پاسخ:‌اين آيه هيچ دلالتى بر اين مطلب ندارد و به فرض هم كه داشت هم در ادامه آيه و هم در آيات ديگر آمده است كه اگر حكم قاطع الهى بر اين نبود كه در عقوبت كفار عجله نكند آنها را از بين ميبرد. عقلا هم اگر قرار بود خدا همينجا جلوى اين ظلمها را بگيرد فلسفه بهشت و جهنم زير سؤال ميرفت. بگذريم از آنكه در همين لحظه بيش از دويست هزار شريعت در هند و بيش از صدها شريعت نوين در اقصى نقاط جهان وجود دارد كه همگى داراى تشكيلات و كتاب و دلايل خود هستند و طرفدارانى هم دارند. مثال واضحش شيطان پرستانند كه بر طبق آمار سال 2000 ميلادى به بيش از دويست ميليون نفر در سراسر جهان رسيده اند. مطمئنا خدا نبايد ميگذاشت همچنين آئينى كه عملا شيطان را خداى خود و خدا را دشمن خود ميدانند تا اينحد ماندگار و گسترده شود. البته در آيات داريم كه خدا اينگونه نامرديها را ممكن است در جا از بين ببرد (آيه 46 سوره حاقه) كه در مورديكه كسى به خدا دروغ ببندد همانموقع رگ حيات او يا رگ دل او را ميبريم. ما ميگوييم بله رگ دل آنها بريده شده و همينكه تا آخر عمر نتوانستند توبه كنند دليل ماست. و الا اگر با توهين به خدا بايد رگ گردن بريده شود من هر لحظه يك ميليارد مرتبه بر بهاييت و خدايى باب و بها و هر چه ميگويند و مينويسند و همه طرفدارانشان لعنت و نفرين ميفرستم و تا آخرين لحظه عمر هم دست از لعنت بر نميدارم و هيچ چيزى هم نميشود. در عين آنكه دين جعلى كه با اينهمه دروغ بستن به خدا بوجود آمده اگر چه ميلياردها دلار باد آورده روسها و انگليسيها و نهايتا آمريكاييها و اسرائيليها شبانه روز و نامحدود در خدمتش بوده و هستند و خواهند بود ولى به جايى نخواهد رسيد و با همه بوقها و تبليغات و امتياز دهى و جعل و فريبها هيچوقت به تعدادى كه مطرح بشوند نميرسند كما اينكه الآن حتى به اندازه طرفداران يك جناح سياسى هم نيرو ندارند. اسلام بعد از ربع قرن بر ربع جهان مسلط شد و اينها الآن نزديك دو قرن است كه در انزوا و پليدى خود چراغها را خاموش كرده و ددرختها را ميشمرند! يك نفر بهايى در جايى براى من نوشته بود: با چه جرأتى به بزرگترين آيين جهان توهين ميكني؟ (البته من هيچوقت به هيچ آئينى توهين نكرده ام) و يك نفر ديگر هم كه ظاهرا دكتر بوده جوابش را داده بود كه منظورت همان پنج ميليون بهايى است؟ بعد گفته بود از نظر علم پزشكى همان تعدادى كه در عصر بهاييت بهايى شدند اگر درست زاد و ولد ميكردند الآن بيشتر از اين تعداد بودند و متأسفانه بدليل عدم رعايت بهداشت و اخلاقيات رو به زوال رفته اند!

 

بررسى كتب بهائيت:

در تكميل مبحث بهاييت، من صرفا با استناد به كتب موثق بهايى كه در همه مراکز آنها در دسترس است، و حتى الامكان فقط كتب نوشته شده توسط دو شخص اول بهاييت يعنى آقاى على محمد شيرازى ملقب به باب و ميرزا حسينعلى ملقب به بها استناد ميكنم.

 

 

الف- آقاى باب و مساله امام زمان

 

در صفحه بيست و هفت از كتاب صحيفه عدليه ايشان مينويسد: حضرت امام حسن عسكرى داراى فرزندى بنا محمد بوده كه قائم اسلام و صاحب الزمان است

 

در صفحه پنج توضيح لغات و اصطلاحات كتاب بيان فارسى در تفسير حرف ميم كه در صفحه پنجاه و هشت آمده ميگويد: امام دوازدهم، محمد ابن الحسن العسكرى

 

در لوح الف در كتاب اسرار الآثار جلد يك صفحه صد و هشتاد به بعد مضامين زير را ميبينيم: بعضى نسبت داده اند كه من ادعاى امامت و يا رسالت كرده ام. (خدا ايشان را به سبب اين تهمت بكشد)!!!… عده أى ديگر نسبت بابيت به من داده اند، (خدا ايشان را لعنت كند)!!!. از براى حضرت بقيه الله بعد از نواب اربعه ديگر نايبى وجود ندارد و هر كس چنين ادعايى كرد (بر همه واجب است كه او را بكشند.)!!! سپس اعلام ميكند كه امروز امام زمان محمد ابن حسن العسكرى امام بر حق و حجت خدا ميباشد

 

آقاى باب و مساله امام دوازدهم شيعه:

 

در صفحه پنج از كتاب صحيفه عدليه ميرزا عليمحمد راجع به دين اسلام بحث ميكند و ميگويد: اين شريعت مقدسه نسخ نخواهد شد، بلكه حلال محمد حلال است تا روز قيامت و حرام محمد حرام است تا روز قيامت

 

در صفحه هفتاد و هشت از كتاب رحيق مختوم جلد اول در ترجمه آيه 40 سوره احزاب (كه من اين آيه را در مقاله تحت عنوان اسلام تنها آيين يكتاپرستى مورد استناد قرار داده ام) از قول آقاى ميرزا حسينعلى معروف به بها الله ميگويد: رسالت و نبوت به حضرت محمد صلى الله عليه ختم گرديد و مقام من رسالت و نبوت نبوده و نيست. در صفحه صد و چهارده از قاموس توقيع جلد اول دقيقا اين مطلب تكرار شده است

 

ج- آقايان عليمحمد و حسينعلى و مساله خدا:

 

ميرزا عليمحمد در صفحه پنجم از لوح هيكل الدين كه ضميمه بيان عربى است، خود را ذات خدا و هستى او معرفى مينمايد.

 

ميرزا حسينعلى نيز به صورت جداگانه در صفحه دويست و بيست و نه از كتاب مبين اظهار ميدارد: لا اله الا انا المسجون الفريد. يعنى نيست خدايى بجز من زندانى تنها

 

1. آقايان بهايى در جريان هستند كه تفسير دستورات و مطالب كتب طبق اين آيين حرام است، و بايد ظاهر عبارات را بپذيرند. پس بر هر بهايى واجب است كه هر دو ادعا را قبول كرده و تا اينجا دو خدا داشته باشد، يكى ميرزا عليمحمد كه طبق همين آثار اشاره شده، يكروز خود را عبد امام دوازدهم حضرت محمد ابن حسن العسكرى ميدانست، بعد به درجه قائميت، و بعد بتدريج تا حد خدايى صعود فرمود. و دومى هم آن خداى تنها و زندانى بود.

 

 د- بهاييت و عصر مدرنيته:

 

در اينجا ليستى از دستورات مدرن اين گروه را براى عصر مدرن امروزى باز هم از منابع اصلى ايشان مياورم و همينجا همين حقير همه علماى آنها را (كه البته كلمه علما براى يك گروه سياسى ورشكسته اصلا صحيح نيست) به مناظره فرا ميخوانم. مرد باشيد و بياييد مناظره كنيد،  اگر بخواهيد دوستى دارم كه هنوز 13 سالش تمام نشده، او هم ميتواند با همه شما مناظره كند. هيچ پيش شرطى هم ندارم. و اما دستورات فرقه بهائيت كه خودشان هم خبر ندارند چه دين معركه اى داشته اند:

 

دستور اول از كتاب اقدس و نيز در تاييد همان دستور كه در كتاب بيان آمده بود: دختر دهاتى مهريه اش 19 مثقال نقره و دختر شهرى 19 مثقال طلا است! اين دستور متمدنانه ريشه در ادعاى برابرى زن و مرد در اين دين دارد، با اين تفاوت كه حتى بين دو دختر شهرى و دهاتى تفاوت بين طلا و نفره فرض گرديده است

 

دينى كه در جايى مراجعه به طبيب حاذق را مقرر داشته، در تناقض گويى ديگرى كه در صفحه سيصد و بيست و سه كتاب بيان فارسى آمده استعمال دارو را مطلقا حرام اعلام كرده است. جوانان بهايى يادشان باشد اگر پدرشان يا مادرشان در حال مرگ هم بودند حق مصرف دارو را ندارند.

 

و بشنويم از دستور ميرزا عليمحمد در صفحه دويست و هشتاد و شش كتاب بيان فارسى كه نظافت بدن را اينگونه معرفى ميكند كه "ميتوانيد (در بعضى نسخه ها بايد) هر فردى حد اكثر در هر دوازده يا چهارده روز يكبار موى كل بدن خود را بگيرد و سپس تمام بدن را با حنا رنگ كند!" البته كل بدن شامل سر و صورت هم هست! ما كه حرفى نزديم، فقط خواهش ميكنيم اين دستور را اگر نميخواهيد عمل كنيد به ساير اديان هم نسبت ندهيد. در اسلام اصلا چنين دستوراتى نيست كه موى همه بدن را بزنيم.

 

در كتاب اقدس جناب خدا!!! فقط زن پدر را براى ازدواج حرام كرده و براى سايرين حكمى ندارد، و آنچه حكمى ندارد و ممنوع نشده حلال است. پسران و دختران بهايى ميتوانند با خيال راحت با خواهران و برادران خود ازدواج كنند و مطمئن باشند كه خلاف دين عمل نكرده اند و اگر بهاالله خداست هيچ ايرادى بر آنان نخواهد گرفت. البته شايد تا حالا اين مورد را امتحان نكرده ايد، عيبى ندارد، هنوز دير نشده. دينتان كه خيلى راحت با اين مساله برخورد كرده است.

 

در كتاب اقدس جناب خدا!! (حسينعلى) و كتاب بيان خداى قبلي!! (عليمحمد) از اين احكام مترقى زياد است، فقط كافى است كه بگذارند بخوانيد و يادتان باشد روز مناظره هم بياوريد چون اگر ما آورديم شما قبول نميكنيد و ميگوييد كتب شما تحريف شده است! حال يك مورد ديگر را ببينيد كه در همين كتاب اقدس ميرزا حسينعلى مينويسد: اگر كسى به دخترى زنا كرد جريمه او نه مثقال طلاست و حال آنكه زناى محصنه كه بدتر هم هست، جريمه نقدى و جزايى ندارد. البته بعد از وى پسرش كه جانشين خدا در زمين محسوب شد براى خالى نبودن از عريضه حكم نمود كه اگر كسى چنين كند از روح انسانى خارج ميشود!!

 

يكى از نقاط ضعف كسانى كه حرف درست و منطقى براى گفتن ندارند در طول تاريخ سركوب مخالفين و عدم اجازه طرح ديدگاههاى مخالف بوده است. البته اين كار غير متمدنانه از اين دين بقول خودشان فوق العاده مترقى و جهانى بعيد است و فقط يك اشاره كوچك در صفحه صد و نود و هشت كتاب مقدس بيان شده كه ميگويد: تمام كتابهاى عالم را به غير از كتب امرى و آنچه در قلمرو بيان نگارش يافته از بين ببريد!! به اين ميگويند آخــــر دموكراسي!!

 

  بهائى گرى به عنوان يك جنبش اجتماعى در قرن سيزده هجري(نوزده ميلادى)در ايران پا به عرصه وجود گذاشت و به عنوان حركتى عليه سنتهاى دينى و اجتماعى حاكم بر جامعه به حيات خويش ادامه داد.اين جنبش در كنار حكومتهاى استعمارى و در مقابل فرهنگ اصيل ملي- اسلامى قرار گرفت و به عنوان ابزار استعمارگران به كار رفت.از نظر اجتماعى، بروز اين جنبش در ايران زمانى بود كه پس از جنگهاى ايران و روس به علت افزايش تماس با فرهنگ اروپايئ ، نو گرايى افكار بسيارى از متفكرين و نيز عوام را به خود مشغول كرده بود و در نتيجه مخالفت با سنتهاى غلطى نظير استبداد شاهان، زمينه براى ظهور حركتهاى اجتماعى فراهم شده بود. در چنين شرايطى جنبشهاى اصلاحى چندى در ايران شكل گرفتند و در اين فضا برخى به فكر تغيير فرهنگ ملى حاكم و ايجاد نوآوريهاى مذهبى افتادند.در نتيجه اين طرز تفكربود كه فرقه هايى چون شيخيه و بهائيه در كنار مكاتب سكولار در ايران ظاهر شدند و همواره در مقابل حركتهاى احياگر سنتهاى ملي- دينى ايستادند و حركتهاى سنت شكن را تأييد كردند. با اين طرز فكر كلى، اين فرقه ها، حتى اگر به قول بعضى به وسيله همان استعمارگران به وجود نيامده باشند، آلت دست استعمارگران قرار گرفتند.

 

براى بيان ضرورت مطالعه جنبشهاى مذهبى ايران از جمله بهائيت ، بايد گفت كه ايدئولوژى نقشى اساسى در ايجاد تشكل هاى سياسى دارد. يكى از مهمترين وجوه تمايز بين گروهها، دسته ها و احزاب سياسى، توجه به مرام يا ايدئولوژى آنان است.

 

هر ايدئولوژى براى خود جنبشى ايجاد مى كند و پهنه اى از جغرافياى سياسى را به خود اختصاص مى دهد.نظرى به جنبش هاى اجتماعى ايران در صد سال اخير نشان مى دهد كه همه آنان از نوعى ايدئولوژى مذهبى بهره مند بوده اند، چرا كه اززمان روى كار آمدن دولت صفويه به بعد، سياست كشور ما با دين عجين شد. از سوى ديگر نگاهى به ايدئولوژى هاى غير مذهبى وطرز تلقى مردم ايران نسبت به آنان از عدم موفقيت اين گونه مرامها در اين سرزمين حكايت مى كند. شدت دورى جستن مردم جامعه ما از ايدولوژى هاى سكولار(غيردينى ) به اندازه اى است كه در تاريخ پنجاه سال اخير ايران، قدرتمندان سياسى به راحتى توانسته اند آنان را از صحنه سياست حذف كنند و حتى براى مشروع جلوه دادن سركوب مخالفان خود آنان را به وابستگى به اين دسته از انديشه ها متهم نمايند. از آن جمله مى توان به سركوب سريع وابستگان و هواداران حزب توده بعد از نهضت ملى شدن صنعت نفت و متهم كردن مخالفين به انتساب به اين حزب در سالهاى بعد، و نيز استفاده از عبارت ماركسيست هاى اسلامى توسط محمدرضا شاه براى سركوب مخالفين مذهبى خويش در دهه 40 و 50 اشاره كرد.

 

اين امر نشان مى دهد كه در جغرافياى سياسى ايران زمين، براى ايجاد حركتهاى پايدار سياسى استفاده از ايدئولوژى هاى مذهبى به مراتب كارسازتر از ايدئولوژى هاى سكولار است. نگاهى به تاريخ ايران از دوره باستان تا به امروز اين امر را واضح تر مى كند. دولت مقتدر كورش كبير با اتكا به ايدئولوژى مذهبى زرتشت قوام گرفت و دولت ساسانيان براى تجديد آن شكوه به وجهى از همان ايدئولوژى تمسك جست. دولتهاى بنى اميه و بنى عباس چند قرن به اسم خلفاى اسلامى بر اين سرزمين حكومت كردند و پس از حكومت سلسله هايى كه تقريباً همگى خطبه هاى نمازجمعه را به نام خليفه بغداد مى خواندند ، اولين دولت پايدار ملى با تشكيل حكومت صفويه و با ايدئولوژى مذهب شيعه به وجود آمد و حدود دويست سال دوام يافت. بعداز نادرشاه كه دولت مستعجلى داشت، شاه بعدى به اين مناسبت كه اعقاب صفويه مشروعيت دارند، خود را وكيل الرعايا خواند وسلسله نسبتاً پردوام بعدى يعنى قاجاريه با استعانت ازدين و شاهانش با استفاده از لقب ظل الله پذيرش حكومت خود را بر مردم هموار نمودند. دو انقلاب صدسال اخير كشور نيز با نام اسلام و با ايدئولوژى مذهبى اتفاق افتاد و نظامهاى سياسى زمان خويش را دگرگون كرد.

 

اين واقعيت اهميت ايدئولوژى مذهبى و به تبع آن جنبش هاى مذهبى در ايران را نشان مى دهد و نيز توجه ما را به اين نكته جلب مى كند كه در انجام حركتهاى پايدار و در نتيجه تغييرات با ثبات دراين سرزمين ، همواره جنبش هاى مذهبى دخيل بوده اند.

 

اين واقعيت تيغى دو دم است ، چرا كه اصلاحگران مى توانند در بهبود اوضاع از اين قاعده سود جويند و ناصالحان در به بند كشيدن اين ملت و غارت ثروت هاى او از آن بهره مند شوند.از اين رو شناخت ابعاد اين واقعيت ضرورى است تا بتوان مصلحان حقيقى را از مدعيان دروغين اصلاحگرى بازشناخت. براى دريافت بهتر اين امر، لازم است به مطالعه جنبش هاى مذهبى ايران زمين، علل بروز و سازوكار انجام و سرانجام آنان بپردازيم. بررسى «چرايي» و «چگونگي» ظهور و دوام و رشد و يا انحطاط اين جنبش ها ما را نسبت به قواعد حاكم بر آنان آگاه مى نمايد و از اين طريق به سياستمداران و دلسوزان ملك و ملت رهنمود دقيقترى ارائه مى نمايد. در تاريخ دويست ساله اخير ايران جنبشهاى مذهبى فراوانى پا گرفته اند كه برخى از آنان مانند انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامى موجب تحولات ملى شده اند و برخى ديگر مانند جنبش تنگستان و ن خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : دین بهائيت, نویسنده : محمد am-an بازدید : 181 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 4:13

دین یهود چیست؟


 1  یهودی کیست؟


بنا بر سنن کلیمیان، یهودی کسی است که از مادر یهودی زاده شود و یا بر اساس آداب و مناسک بسیار دقیقی به دین یهود بگرود.  برای یهودی بودن نیاز نیست که فرد به مناسک مذهبی پایبند باشد و یهودیانی که متدین نیستند را یهودیان سکولار یا غیرمذهبی می خوانند. دین یهود طیف گسترده ای از نحله ها و فرق مختلف را شامل می شود که از یهودیت  ارتدکس تا مکاتب محافظه کار و لیبرال را در بر می گیرد.

 

2  جمعیت کنونی یهودیان جهان چیست؟


یهودیان در سراسر جهان حدود 13 میلیون نفر می باشند که بخش اندکی از جمعیت شش میلیارد و ششصد میلیونی کره زمین را تشکیل می دهد. حدود نیمی از آنان در اسراییل زندگی می کنند و کشورهای آمریکا، روسیه و فرانسه نیز جمعیت یهودی نسبتاً درخور توجهی دارند. در سی سال اخیر جمعیت یهودیان تنها دو درصد رشد داشته، در حالی که جمعیت جهان در همین مدت 60 درصد افزایش یافته است.

 

3  آیا یهودیان یک نژادند؟


خیر. از نظر علم زیست شناسی یا بیولوژی، تنها یک نژاد وجود دارد و آن نژاد انسانی است. اما در اواخر قرن نوزدهم میلادی و نیمه اول قرن بیستم، برخی دانشمندان بانفوذ اروپایی بر آن شدند که برتری نژاد خودشان یعنی سفیدپوستان را از نظر علمی ثابت کنند. نظریه های آنان در دهه 1930 و 1940 از سوی نازیها مورد استفاده قرار گرفت تا میان نژاد آریاییها و سایر نژادها تفاوت قایل شوند. نازیها که ایدئولوژی خود را بر پایه برتری نژادی بنا نهادند، تئوری "نردبان نژادها" را مطرح کردند که آریاییها را در بالاترین سطح و نژاد سامی را در پایین ترین پله نردبان قرار می داد. دانش نوین و تحقیقات گسترده ای که در زمینه ژنتیک صورت گرفته به روشنی اثبات کرده است که طبقه بندیهای نژادی هیچ پایه علمی ندارد و بنی بشر با هر تنوعی در رنگ پوست و سایر تفاوتهای ظاهری از یک نژاد می باشد.

 

4  یهودستیزی چیست؟


یهودستیزی یا آنتی-سمیتیسم به معنی نفرت و بیزاری از یهودیان و دشمنی و عداوت با پیروان دین حضرت موسی (ع) است. این واژه ابتدا در دهه 1880 میلادی با مقاله ها و اعلامیه های یک خبرنگار آلمانی به نام ویلهلم مار که پدر یهودستیزی نام گرفته است، رواج یافت. هر چند یهودستزی سیاسی در قرن نوزدهم پدیدار گشت، اما دشمنی و عناد مذهبی با یهودیان که در کلیسای مسیحی پایه گذاری شد از دوران کهن تا قرون وسطی و مابعد نیز وجود داشته است. مشروعیت یهودستیزی کلیسا  بر اساس این اتهام بود که یهودیان رومیها را به قتل عیسی مسیح برانگیختند.

 

5  آیا یهودیان برای حکمفرمایی بر جهان توطئه نکرده اند؟


هر چند یهودستیزی تاریخی طولانی دارد، اما این نظریه که یهودیان در حال توطئه برای حاکم شدن بر جهان هستند تنها از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شیوع پیدا کرد. در آغاز قرن بیستم در روسیه کتابی منتشر شد با عنوان "پروتکلهای بزرگان صهیون" که پیامدهای بسیار گسترده ای داشت و باعث شیوع افسانه ای گردید که بعدها به رکن مهمی از تبلیغات نازیها علیه یهودیان تبدیل شد. پلیس مخفی حکومت تزاری در روسیه امیدوار بود که با تولید و نشر وسیع این کتاب اذهان عمومی این کشور را از بحرانهای عمیقی که جامعه را در چنگ می فشرد منحرف و یهودیان را باعث و بانی مشکلات روسیه معرفی کند.  کتاب "پروتکلهای بزرگان صهیون" حاوی گزارشی مجعول از بیست و چهار جلسه سری "بزرگان صهیون" است که طی آن این گروه ساختگی از یهودیان ثروتمند برای نابودی جهان مسیحیت و ایجاد نظم جهانی یهودی توطئه می کنند.  کتاب پروتکلها نخستین بار به صورت پاورقی در یک روزنامه چاپ سن پترزبورگ در سال 1903 منتشر شد و در سالهای بعد ویرایشهای مختلفی از آن که اغلب با یکدیگر اختلافهای فاحشی داشتند به چاپ رسید.

کتاب پروتکلها که به زبانهای فارسی و عربی نیز ترجمه شده وسیعا در کشورهای مسلمان منتشر شده و چه اسفناک که چنین جعلیات رسوایی به عاملی برای گمراه کردن افکار عمومی مسلمانان تبدیل شده است. در ایران این کتاب با نام "پروتکلهای دانشوران صهیون، برنامه عمل صهیونیسم جهانی" توسط آستان قدس رضوی در تیراژ بسیار بالایی به نشر رسیده است. در سال 2002 تلویزیون مصر یک سریال تلویزیونی تحت عنوان "سوارکار بدون اسب" به نمایش گذاشت که بر مبنای کتاب پروتکلها تولید شده بود و بعد از مصر در برخی کشورهای عربی دیگر نیز روی پرده تلویزیون آمد. به این ترتیب جعلیات پلیس مخفی تزار یک قرن بعد از انتشار همچنان ابزاری در دست یهودستیزان  باقی مانده است.

 

6  آیا سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا تحت سلطه یهودیان است؟


در آمریکا فعالیت لابی های سیاسی امری نهادینه است.  گروههای سازمانیافته که هدفشان ترویج و ارتقای منافع مشخصی است، در این کشور رسما ثبت شده و می بایست مطابق قوانین آمریکا با شفافیت و علنیت کامل فعالیت کنند. در آمریکا گروههای لابی حامی اعراب و حامی ایران و همچنین حامی یهودیان به فعالیت مشغولند. البته درست تر است که به جای لابی حامی یهودیان بگوییم لابی حامی اسراییل. جالب اینجا است که مسیحیان انجیلی در آمریکا نقش بسیار برجسته ای در لابی حامی اسراییل در این کشور ایفا می کنند. در آمریکا حدود هفت میلیون یهودی وجود دارد که دو و نیم درصد جمعیت این کشور را تشکیل می دهند.  یهودیان آمریکا به طیف گسترده ای از تنوعات فکری، سیاسی و فرهنگی تعلق دارند و جامعه متشتتی را تشکیل می دهند.

نفوذی که لابی حامی اسراییل در واشنگتن بر سیاست آمریکا در خاورمیانه دارد اغلب مورد غلو قرار می گیرد. بررسی گسترده صدها نمونه سیاست گذاری مرتبط با خاورمیانه در آمریکا نشان داد که در حالاتی که نظر رییس جمهور آمریکا با نقطه نظر لابی اصلی حامی اسراییل در واشنگتن یعنی ایپک در تعارض قرار داشته، کنگره آمریکا تنها در 27 درصد موارد جانب ایپک را گرفته است.

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : دین یهود, نویسنده : محمد am-an بازدید : 389 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 3:52

دین شیطان پرستی چیست؟


گرایشات شیطان پرستی دینی اغلب مشابه گرایشات شیطان پرستی فلسفی است، گرچه معمولا پیش نیازی برای خود قائل میشوند و آن پیشنیاز اینست که شیطان پرست اول باید یک قانون ماوراء الطبیعی را که در آن یک یا چند خدا تعریف شده است که همه شیطانی هستند یا بوسیله شیطان شناخته میشوند. شیطانی که در گروه اخیر تعریف شده است میتواند تنها در ذهن یک شیطان پرست تعریف شود یا از یک دین (معمولا قبل از مسیح) اقتباس شوند.

بسته به اینکه کدام نوع شیطان پرستی مد نظر باشد، خدا (یا خدایان) میتوانند از انواع مختلفی از معبود ها باشند، بعضی از آنها از ادیان بسیار قدیمی نشئت گرفته شده اند، انواع معمول شیطان پرستی از خدایانشان را از ادیان قدیمی مصر باستان و بسیاری از الهه های باستانی بین النهرینی و بعضا از الهه های رومی و یونانی (به عنوان مثال مارس خدای جنگ) اقتباس کرده اند. بقیه شیطان پرستان ادعای پرستش خدای اصلی را دارند ولی بیشتر شیطان پرستان میگویند خدای معبود آنها در واقع قدمت بسیار قدیمی دارد، شاید از دوران ماقبل تاریخ و شاید اولین خدایانی باشد که توسط انسان مورد پرستش قرار گرفته است ( گرچه چنین ادعایی غیر قابل بررسی است)مابقی گروه ها تعبیری سخت گیرانه تر از اینها را میپرستند: آنهایی که سیمای فرشتهٔ سقوط کرده از انجیل مسیحی را میپرستند، در حالی که بسیاری که آن را به عنوان شر، طبق تعریف کلیسای مسیحی، میپندارند. این گروه در مقابل آن را به عنوان محق و کسی که در مقابل خدا شورش کرده است قبول دارند. تمام این ادیان با هم وبا شیطان پرستان فلسفی مشترک هستند چرا که خود شخص را در اولویت اول قرار داده اند. این نظریه نیز معمولا توسط کسانی که خدا را به دید شیطانی مینگرند (کسانی که دیده شده است اشخاص را به آزادی اندیشه تشویق میکنند و تلاش میکنند خود را بوسیله فلسفه هایی چون میجیک و فلسفه های مشابه "تمایل به قدرت" نیچه بالا بکشند) حمایت شده است. یک پند رایج شیطانی به این معلول اینست که : "هر خدای ارزشمندی بهتر است به جای یک برده پست و بخاک افتاده، یک شریک در قدرت خود داشته باشد."یک مثال از این مطلب، شیطان ابراهیمی است، مانند ابلیسی که در کتاب تورات آمده است و بشریت را به چیدن میوه درخت شناخت خوب از بد تشویق می کند:" تو مطمئنا نمیمیری: چرا که خدا در همان روزی که این کار را کنی از آن خبر خواهد داشت، سپس چشمانت باز خواهد شد و شماها مانند خدا خواهید شد و خوب را از شر تشخیص خواهید داد". با این استفاده از این مفهوم، شیطان پرستان خود را بهتر از هر خدای دیگری، دارای قدرت تشخیص خوب از بد میپندارند. از آنجا که این گروه از شیطان پرستان خود را بسیار قدیمی و قدیمی تر از بقیه میدانند، نام "شیطان پرستان سنتی" را بر خود گذاشته اند و به شیطان پرستان فلسفی، "شیطان پرستان معاصر" می گویند.

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : دین شیطان پرستی, نویسنده : محمد am-an بازدید : 184 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 3:54

حقوق زن در دین مسیحیت چیست؟

 

 شعار مسيحيان معتدل در حقوق زن اين است كه حقوق مرد و زن با يكديگر برابر است. 

در مقابل اين اقليت دو گروه ديگر قرار دارد. به عبارت ديگر بقيه مسيحيان يا در زمره كساني هستند كه حقوق زن را برتر از مرد مي شمارند و عقده هايشان را در قالب كنوانسيون هاي فيمينيستي گشايش مي دهند ، يا در زمره كساني هستند كه مرد را برتر از زن مي دانند و چشمشان را بر ظلم ها و تحقير هايي كه به زنان وارد مي شود مي بندند. اين مسيحيان بر اسلام مي تازند كه دين اسلام حقوق و جايگاه زن را محترم نشمرده است. 


آيا واقعا اين گونه است؟

آيا اسلام كه در حق زن و مرد قائل به تفاوت است نه تساوي ،‌ ظلم كرده است؟ 


فرض كنيد دو كودك نزد شما هستند . يكي فوق العاده گرسنه است و ديگري فوق العاده سير اما تشنه . آيا اگر كسي بيايد و بگويد به هر دو به يك اندازه غذا بدهيد ، حقوق آنها را محترم شمرده است؟ ايا اگر ديگري بيايد بگويد غذا را رها كن. به هر دوي آنها به يك اندازه آب بده. آيا اين هم جايگاه و حقوق آن ها را مراعات كرده است ؟ يا اين كه نفر سوم بيايد و بگويد به گرسنه غذا بدهيد و به تشنه آب؟ اميدوارم پاسخ مناسب را خودتان دريافته باشيد.

در مسيحيت وقتي كه مي خواهند بگويند زن ارزشمند است ،‌ به آيه زير از كتاب مقدس استناد مي كنند:‌


27 .. همة شما كه در مسيح تعميد يافتيد مسيح را در برگرفتيد. 28 هيچ ممكن نيست كه يهود باشد يا يوناني و نه غلام و نه آزاد و نه مرد و نه زن زيرا كه همة شما در مسيح عيسي يك مي‌باشيد(غلا 3 : 28). 


از همين رو پيوسته به وضعيت حقوق زن در اديان مختلف اعتراض مي كنند و در حالي كه آگاهي كافي ندارند به نقد حقوق زن در اسلام مي پردازند. 

اين در حالي است كه پاسخ شايسته و در خوري را در قبال سوالات زير از ايمانداران مسيحي نديديم. 

اگر شما به حكم ورود بانوان حائض به مسجد معترض هستيد ،‌ پس چرا اجازه نمي دهيد ،‌ زنان حائض وارد هيكل شوند؟

اگر به حكم نفاس معترضيد ،‌ پس چرا معتقديد اگر زني فرزند پسر به دنيا آورد تا هفت روز نجس است و اگر فرزند دختر به دنيا آورد تا دو هفته؟‌ 

لاويان 12 : « 1 و يهُوَه موسي را خطاب كرده گفت: 2 “بني اسرائيل را خطاب كرده بگو: چون زني آبستن شده پسر نرينه اي بزايد آنگاه هفت روز نجس باشد موافق ايام طَمث حيضش نجس باشد. 3 و در روز هشتم گوشت غُلفة او مختون شود.4 و سي و سه روز در خون تطهير خود بماند و هيچ چيز مقدس را لمس ننمايد و به مكان مقدس داخل نشود تا ايام طُهرش تمام شود. 5 و اگر دختري بزايد دو هفته بر حسب مدت طَمث خود نجس باشد و شصت و شش روز در خون تطهير خود بماند. »

اولا چرا زن بايد نجس باشد. ثانيا چرا براي فرزند دختر اين نجاست دو برابر و به اندازه دو هفته است؟‌

كتاب مقدس از 66 سفر تشكيل شده است كه به اذعان نويسندگان و پژوهشگران مسيحي همه اين اسفار توسط نويسندگان مرد نوشته شده است. شما كه به حقوق زن در اسلام ايراد مي گيريد ، پس چرا خداوند حتي يك زن را هم به عنوان نويسنده حتي يك بخش كوتاه و مختصر از يكي از اسفار برنگزيده است؟! 

چرا حتي به يكي از زنان سبط لاوي اجازه نداده است تا كهانت و خدمت در خيمه اجتماع در هيكل (درعهد قديم) را بر عهده بگيرد؟! 

چرا خداوند از ميان دوازده رسول و حواري مسيح عليه السلام حتي يك نفر زن هم برنگزيده و همه حواريون مسيح مرد هستند؟! 

از اين دوازده نفر گذشته ،‌ چرا در آن هفتاد رسولي كه خداوند فرستاد ،‌ حتي نشنيده ايم يك نفرشان زن باشد؟! 

چرا در اعمال رسولان فصل 6 آيه سه آمده است : اي برادران هفت مرد نيك‌نام و پر از و حكمت را از ميان خود انتخاب كنيد تا ايشان را بر اين مهم بگماريم؟ چرا نگفته است هفت زن؟ يا حتي يك زن؟‌چرا همه بايد مرد باشند؟! مگر دليل انتخاب اين هفت مرد خدمت به بيوه زنان نبوده است (بيوه‌زنان ايشان در خدمت يوميه بي‌بهره مي‌ماندند)؟ خوب در اينجا چه فلسفه اي وجود داشته است كه به بيوه زنان بايد مردان خدمت كنند نه زنان ؟! 

در نامه پولس به قرنتيان (اول قرنتيان فصل 15)، براي اثبات قيام مسيح نام مردان بسياري آورده مي شود كه در ميان آنها حتي يك زن هم نيست . اين نياوردن نام يك زنان در ميان اسامي كه گفتيم ،‌ قطعا به دليل خاصي بوده است . چرا كه اولين كسي كه شاهد قيام مسيح بود ، مريم بود و او بود كه نخستين بشارت به قيام را اعلام كرد. اما چرا نام وي از ليست شاهدان قيام مسيح حذف شده است؟ ايا اين يك دليل آشكار بر ناديده گرفتن جايگاه زن در مسيحيت نيست؟‌

در كليساي اوليه به تفصيلي كه در نامه هاي اول تيموتاوس و تيطس آمده است،‌ روي سخن با اسقف ها و شماسان مرد است و در اين ميان از زنان اسقف و شماس خبري نيست؟‌! كما اين كه در عهد جديد ما اصلا نامي از زنان بشارت دهنده يا شبان يا معلم به همان معناي عامي كه در عهد جديد است ،‌ نمي بينيم. 

در هيچ جايي از عهد جديد نام زني نيامده است كه به دست او معجزه اي رخ داده باشد. در حالي كه در قرآن كريم در مورد حضرت مريم عليها سلام آمده است:‌

درد زايمان او را به کنار تنه درخت خرمايي کشاند؛ (آنقدر ناراحت شد که) گفت: «اي کاش پيش از اين مرده بودم، و بکلّي فراموش مي‌شدم!» ناگهان از طرف پايين پايش او را صدا زد که: «غمگين مباش! پروردگارت زير پاي تو چشمه آبي (گوارا) قرار داده است! و اين تنه نخل را به طرف خود تکان ده، رطب تازه‌اي بر تو فرو مي‌ريزد!

در مكاشفه يوحنا سخن از دو شاهد نبي مرد است نه دو شاهد زن يا يكي زن و ديگري مرد. 

از نظر برادران مسيحي(صرف نظر از گروه هاي تندرو و نامتعادل) آن ها كه قائل به تساوي حقوق زن هستند ،‌ سوالات فوق را چگونه پاسخ مي دهند؟ آيا واقعا مسيحيان حقوق زن در دين خود و كتاب مقدس را درك كرده اند؟

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : دین مسیحیت, نویسنده : محمد am-an بازدید : 313 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 3:46

 

دين اسلام چيست؟

1. تعريف دين: 

دين از الفاظي است كه بسيار بر زبان‌ها جاري مي‌باشد و معمولا به كسي ديندار گفته مي‌شود كه خدائي براي جهان اثبات كند و براي خشنودي او اعمالي مخصوص را انجام مي‌دهد. بنابراين دين، عقايد و دستورهاي عملي و اخلاقي است كه پيغمبران از طرف خدا براي راهنمايي و هدايت بشر آورده‌اند، دانستن اين عقايد و انجام اين دستورها سبب خوشبختي انسان در دو جهان است. اگر ما ديندار باشيم و از دستورهاي خدا و پيغمبر اطاعت كنيم در اين دنياي گذران خوشبخت و در زندگي جاويدان و بي‌پايان جهان ديگر هم سعادت‌مند خواهيم بود. بدين بيان كه ما مي‌دانيم سعادت‌مند كسي است كه زندگي خود را در اشتباه و گمراهي بسر نبرد و داراي اخلاق پسنديده باشد و كارهاي نيكو انجام دهد. دين خدا ما را به همين سعادت و خوشبختي هدايت مي‌كند و دستور مي‌دهد كه اولاً عقايد درستي را كه با عقل و وجدان خود درك كرده‌ايم محترم و مقدس بشماريم. ثانياً: داراي اخلاق پسنديده باشيم و تا مي‌توانيم كارهاي خوب و شايسته انجام دهيم.

2. دين اسلام 

دين اسلام ديني است جهاني و هميشگي و يك سلسله امور اعتقادي و مقررات اخلاقي و عملي است كه به كار بستن آنها سعادت و نيكبختي انسان را در دنيا و آخرت تأمين مي‌كند. مقررات دين اسلام كه از جانب آفريدگار جهان فرستاده شده طوري است كه هر فردي از افراد بشر و هر جامعه‌اي از جامعه‌هاي انساني كه آنها را به كار بندد، بهترين شرايط زندگي و مترقي‌ترين كمال انساني برايش فراهم خواهد شد. دين اسلام آثار نيكوي خود را به طور مساوي به همه كس و هر جامعه‌اي مي‌بخشد و بزرگ و كوچك، دانا و نادان، مرد و زن، سفيد پوست و سياه پوست، شرقي و غربي بدون تفاوت مي‌توانند از فوايد و مزاياي اين آيين پاك برخوردار شوند و نيازمندي‌هاي خود را به نحو احسن و اكمل رفع نمايند، زيرا دين اسلام معارف و مقررات خود را روي پاية آفرينش گذاشته و نيازمندي‌هاي انسان را منظور داشته به رفع آنها مي‌پردازد و فطرت و ساختمان انسان نيز در همه افراد مختلف و نژادهاي متفاوت و زمان‌ها يكسان است، زيرا بديهي است كه جامعة انساني از خاور گرفته تا باختر يك خانوادة نوعي است، يعني همه از نوع انسان‌اند و بزرگ و كوچك، مرد و زن، دانا و نادان، سفيد پوست و سياه پوست آن اعضاء و افراد اين خانواده هستند و در اصول و اركان ساختمان انساني شريكند و نيازمندي‌هاي افراد مختلف و نژادهاي متفاوت، مشابه است و آيندگان بشر نيز فرزندان و زادگان همين خانواده‌اند و قطعاً وارث حوائج و نيازمندي‌هاي اينان مي‌باشند.

همانطور كه پرسشگر محترم مي‌داند معارف دين اسلام به طور كلي به سه بخش تقسيم مي‌گردد: 

الف. اصول دين: اصول اساسي و اعتقادي اسلام. 

ب. اخلاق. 

ج. فروع فقهي و احكام. 

گرچه هر يكي از اين امور نيازمند تحليل مبسوط است، امّا در اينجا به طور خلاصه در چند تحت عنوان مطالبي در تشريح آنها ارائه مي‌شود: 

الف. اصول اساسي و اعتقادي اسلام 

اصول دين يعني ريشه‌ و پايه‌هاي اصلي آن به چند اصل استوار است: 

1. توحيد، يعني اعتقاد به يگانگي خداي جهان. قرآن كريم كه كتاب آسماني دين اسلام است از راه‌هاي گوناگون درباره اثبات توحيد و تشريع معارف توحيد براي بشر سخن گفته است. از آن ميان فرمود: «در آفرينش آسمان‌ها و زمين از براي اهل ايمان آيه‌ها و نشانه‌هائي است كه آنان را به سوي توحيد رهبري مي‌نمايد، و در آفرينش خودتان و اين همه جنبندگان كه در زمين پراكنده مي‌باشند علائم و آثاري است كه اهل يقين و دانش را به يگانگي خداوند مي‌رساند».

خلاصه پيام اين آيه مباركه آن است كه در اختلافاتي كه شب و روز پيدا مي‌كند و در نتيجه گاهي با هم برابر، گاهي از همديگر درازتر و كوتاه‌تر و گرم‌تر و سردتر مي‌‌شوند و هم چنين در باراني كه خداي متعال از آسمان نازل مي‌كند و به واسطه آن زمين مرده را زنده مي‌سازد، و همچنين در متوجه ساختن و گردانيدن بادها از سوئي به سوي ديگر، دلايل و شواهد زيادي است كه صاحبان عقل و فهم را به دين حق و پذيرش توحيد فرا مي‌خواند. 

در نتيجه مشاهدة اجزاء به هم پيوسته اين جهان پهناور و گردش عمومي حيرت‌انگيز آن و نظام‌هاي جزئي خيره كننده و مرتبط به هم كه در هر گوشه و كنار آن در جريان است براي هر انساني خردمند روشن مي‌سازد كه جهان هستي و هر چه در آن است در وجود و بقاء خود از يك وجود و مقام فناناپذيري سرچشمه مي‌گيرد كه با قدرتي بي‌كران و علم بي‌پايان خود جهان را آفريده است.

2. عدل، ‌اصل دوم از اصول دين اسلام عدل است. بي‌عدالتي و ظلم ريشه در نيازمندي افراد ظالم و غيرعادل دارد و نوعاً براي رفع نياز خود دست به بي‌عدالتي مي‌زند. امّا از آن جا كه هيچ گونه نيازمندي به ساحت مقدس آفريدگار جهان راه ندارد و هر حكمي كه از مصدر جلال صادر مي‌شود، اگر حكمي تكويني است براي تأمين مصالح عامه است كه در محيط آفرينش بايد مراعات شود و اگر حكم تشريعي است براي سعادت و نيكبختي بندگان است. و منافع به خودشان بر مي‌گردد. قرآن كريم مي‌فرمايد: «ان الله لايظلم مثقال ذرة»، يعني خداي متعال به اندازة سنگيني يك ذره ظلم نمي‌كند. و نيز فرمود: «و ما الله يريد ظلماً للعباد»؛ خداي متعال نمي‌خواهد به بندگان خود ظلم كند. 

3. نبوت، اصل سوم نبوت است. گرچه كه انسان خير و شر و نفع و ضرر خود را اجمالاً از راه عقل درك مي‌كند، ولي همان عقل غالباً خود را باخته و از خواهش‌هاي نفساني پيروي مي‌نمايد و گاهي نيز راه خطا مي‌رود. بنابراين قطعي است كه هدايت خدائي بايد از راه ديگري علاوه بر راه عقل انجام گيرد و آن راه كاملا از خطا و لغزش مصون است و اين راه همان راه نبوت است كه خداي متعال دستورهاي سعادت‌بخش خود را از راه وحي به يكي از بندگان خود بفهماند و به وي مأموريت دهد كه آنها را به مردم برساند و آنان از راه اميد و بيم و تشويق و تهديد به متابعت آن دستورات وادار نمايد.

4. امامت، اصل چهارم امامت است، مراد از امامت پيشوائي دين است در دنياي مردم است و شخص پيشوا امام ناميده مي‌شود، شيعه معتقد است كه پس از درگذشت پيامبر از جانب خداي متعال امامي براي مردم تعيين شود كه حافظ و نگهبان معارف و احكام دين باشد و مردم را به راه حق هدايت كند. پس در هر حال وجود امام لازم است تا معارف و قوانين حقيقي دين خدا پيش او محفوظ بماند و هر وقت مردم استعداد پيدا كردند بتوانند از راهنماي وي استفاده نمايند. 

5. اصل پنجم معاد است، ايمان به معاد يعني اعتقاد به اينكه خداي متعال همه را پس از مرگ زنده نموده و به حساب اعمال‌شان رسيدگي فرموده، نيكوكاران را پاداش نيك خواهد داد و بدكاران را به سزاي كردار و رفتارشان خواهد رسانيد. قرآن كريم در صدها آيه معاد را به مردم تذكر مي‌دهد و هرگونه شك و ترديد را از آن نفي مي‌كند. (براي اطلاع بيشتر دراين باره به منبع ذيل مراجعه شود).

ب. اخلاق 

دين اسلام به بشر مي‌گويد كه در زندگي صفات پسنديده‌اي اختيار كند و خود را با خوي‌هاي ستوده و نيكو بيارائيد، وظيفه‌شناس، خيرخواه، بشر دوست، مهربان، خوش رو و دادگستر باشد و از حق دفاع كنيم و از حدود و حقوق خود تجاوز نكنيم و به مال و عرض و جان مردم تعدي روا نداريم، در طلب دانش و بينش از هيچ گونه فداكاري و از خود گذشتگي كوتاهي ننمائيم و بالاخره عدل و اعتدال (ميان روي) را در تمام امور زندگي پيشة خود سازيم. (براي اطلاع بيشتر و موارد اخلاقي اسلام به منبع ذيل مراجعه شود). 

ج. عمل: دستورات ديني و احكام فقهي 

دين اسلام دستور مي‌دهد كه در زندگي به كارهائي كه خير و صلاح خود و جامعه ما در آن است، عمل كنيم و از كارهايي كه فساد و تباهي به بار مي‌آورد دوري كنيم. و نيز مي‌گويد به عنوان عبادت و پرستش پروردگار اعمالي مانند نماز، روزه، حج، زكات، امر به معروف و نهي از منكر و نظاير آن را كه نشانة بندگي و فرمان‌برداري است به جاي آوريم.

اميرالمؤمنين علي ـ عليه السّلام ـ : 

انديشيدن همانند ديدن نيست، زيرا گاهي چشم‎ها دروغ مي‎نماياند، اما آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نمي‎كند. 

خوش آمدید...
ما را در سایت خوش آمدید دنبال می کنید

برچسب : دین اسلام, نویسنده : محمد am-an بازدید : 186 تاريخ : دوشنبه 1 / 8 ساعت: 3:20